۱۳۸۹ فروردین ۹, دوشنبه

وخامت وضعیت جسمی مریم ضیاء فعال حقوق کودکان و انتقال او به بهداری زندان

وخامت وضعیت جسمی مریم ضیاء فعال حقوق کودکان و انتقال او به بهداری زندان

بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،مریم ضیاء فعال حقوق کودکان در دوازدهمین روز اعتصاب غذای خود وضعیت جسمی اش به وخامت گرایید که ناچار به انتقال او به بهداری زندان اوین شدند.

روز یکشنبه ۸ فروردین ماه خانم مریم ضیاء فعال کودکان در دوازدهمین روز اعتصای غذا بدلیل وخامت وضعیت جسمی به بهداری زندان اوین منتقل شدند. وضعیت جسمی او از چند روز پیش حاد بود اما برای بیشتر تحت فشار قرار دادن وی از انتقال به بهداری خوداری می کردند.خانم ضیاء از افت شدید فشارخون،ضعف مفرط،سر درد شدید و همچنین به سختی قادر به تحرک است رنج می برد.

از طرفی دیگر او را از سایر زنان زندانیان سیاسی جدا کرده اند و در سلول زندانیان عادی و خطرناک قرار داده اند.

خانواده حیات غیبی و خانواده ضیاء از وخامت وضعیت جسمی خانم ضیاء که منجر به انتقال او به بهداری زندان شده است در نگران فزاینده ای بسر می برند. آنها از زمان اعتصاب غدای خانم ضیاء موفق به ملاقات با او نشده اند تا از وضعیت او بیشتر مطلع شوند.خانم ضیاء از ناراحتیهای دیگر رنج می برد و می باید دارو مصرف کند . مصرف این داروها در حالت اعتصاب غدا وضعیت جسمی او را حادتر می کند.

خانم ضیاء در اعتراض به ممانعت بازجوی وزارت اطلاعات فردی بنام یاسری از آزادی او علیرغم سپردن وثیقه روز ۲۶ اسفند ماه دست به اعتصاب غذا زد.

آقای منصور حیات غیبی همسر خانم ضیاء از روز گذشته که شروع وقت اداری بود بطور مستمر و در طی وقت اداری پیگیری وضعیت همسرش در دادگاه انقلاب بود.اما دادگاه انقلاب برای طولانی تر کردن پروسه رسیدگی و وارد کردن فشار روحی و جسمی علیه خانم مریم ضیاء و خانواده اش دوباره این خانواده را مجبور به طی مراحلی که پیش از این و قبل از سال نو انجام گرفته شده کرده است.آنها از روز گذشته تا به حال درگیر این مسئله هستند و بقیه مراحل کار به روز دوشنبه موکول شده است. این در حالی است که خانم ضیاء در وضعیت حاد جسمی بسر می برد و خطر جدی جان او را تهدید می کند.

لازم به یادآوری است که خانم مریم ضیاء ۴۰ ساله متاهل و دارای ۲ فرزند و از فعالین حقوق کودک می باشد.در تاریخ ۱۰ دی ماه با یورش مامورین وزارت اطلاعات دستگیر و به بند مخوف ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد و پس ۲ ماه بازداشت در بند ۲۰۹ به بند زنان زندان اوین انتقال یافت.

تا به حال تعدادی از زندانیان سیاسی در حین اعتصاب غذا به قتل رسیدند که از جمله انها زنده یا اکبر محمدی و ولی الله فیض مهدوی می باشند

۱۳۸۹ فروردین ۸, یکشنبه

پیامهای نوروزی رهبران جنبش سبز؛ استقامت و پایداری رمز ماندگاری است


رشد آگاهی ها،کلید پیروزی

استدلال های موسوی در استفاده از کلید واژه های استقامت و پایداری برای نامگذاری سال 89 روشن و شفاف بود.او با به رسمیت شناختن تنوع مطالبات جنبش سبز و آگاهی از موانع پیش روی به بار نشستن این مطالبات، بیش از هر چیز خواهان گسترده شدن امواج جنبش به همه اقشار،استان ها و قومیت ها شد. موسوی پیشتر نیز بارها در بیانیه های خود گفته بود که جنبش سبز با هیچ کس دشمن نیست و یک جنبش مدنی و مسالمت آمیز است.او اکنون با تاکید بر ضرورت گسترش امواج جنبش به سطوح حاشیه ای تر از هواداران جنبش خواسته روحیه آشتی جویانه خود را اثبات کنند. گسترش امواج جنبش به همه اقشار و قومیت ها باعث ناکارامدی بیش از پیش تبلیغات حکومتی در متهم کردن اصلاح طلبان به پیروی از غرب خواهد شد و بومی و درونی بودن مطالبات دموکراتیک جنبش سبز را بیش از گذشته به نمایش خواهد گذاشت.از آن جا که رشد آگاهی های جمعی در این سطوح با دشواری های مضاعف روبروست تنها با صبر و استقامت و پایداری می توان از پس دشواری ها برآمد و مطالبات دموکراتیک را به یک خواست فراگیرتر تبدیل کرد.

یک کلمه

تجربه تحولات سیاسی سال 88 بر ملیونها هوادار اصلاح و تغییر ثابت کرد که پی گیری مطالبات دموکراتیک چگونه می تواند با قهری ترین ابرازها مورد سرکوب قرار گیرد.خفقان روزافزونی که از فردای انتخابات در فضای سیاسی ایران حکمفرما شد پس از گذشت نزدیک به ده ماه هنوز فروکش نکرده است و از این رو تببین استراتژی هایی برای آینده دموکراسی خواهی نیازمند درس گرفتن از تجربه های پیشینی است.این نکته ای است که نه تنها میرحسین موسوی بلکه زهرا رهنورد و مهدی کروبی هم در پیام های نوروزی شان به آن اشاره کرده اند.موسوی در بیان تحولات سال 88 از انتخابات ریاست جمهوری به عنوان جشنواره ای بزرگ برای ملت یاد کرد که می توانست سرآغاز حرکت جدید در کشور باشد.انتخاباتی که به گفته او با عدم مديريت صحيح و اسلامی ريشه بسياری از اتفاقات در کشور شد.بر مبنای همین تجربه است که موسوی انگشت تاکید خود را بار دیگر بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی جمهوری اسلامی گذاشته و خواهان پایداری هواداران جنبش بر این مطالبه بنیادی شده است.

زهرا رهنورد هم که پیام نوروزی خود را با آرزوی آزادی برای کشور آغاز کرده بود بلافاصله این آرزو را با آرزوی قانون مداری پیوند زده و با اشاره به این مطالبه گفته بود:"می خواهیم قانون مداری که دویست سیصد سال است انسان ها به شکل مدرن برای آن تلاش کرده اند مجددا بر سرزمین ما حاکم شود."

رهنورد سپس با برشمردن مجموعه ای از مطالبات معوق دموکراتیک مانند قانون خواهی،مساوات،رفاه ،رفع تبعیض های طبقاتی و به ویژه رفع تبعیض های جنسی، آرمان جنبش سبز را در دستیابی به این مطالبات خلاصه کرده بود.

تاکید بر قانون گرایی به عنوان مطالبه اصلی جنبش سبز در پیام نوروزی مهدی کروبی هم به خوبی نمایان بود .او نیز در آسیب شناسی تحولات سال 88 به صراحت از قانون گریزی به عنوان ریشه همه حوادث تلخ یاد کرده و گفته بود که "اساس این قضیه و ماجرا و حادثه تلخ به خاطر این بود که جمعی تن به قانون ندادند و به مصالح نظام فکر نکردند و پافشاری کردند بر اینکه اگر کسی غیر از آن چیزی که ما می گوییم بگوید، فتنه گر است، آشوبگر است و وابسته به بیگانه است."

کروبی در پیام نوروزی اش با انتقاد صریح از رهبر جمهوری اسلامی، صحبت های او درباره تشبیه نظام جمهوری اسلامی به کشتی نجات زیر سوال برده و با بیان این که مجموعه تفکر حاکمیت کنونی شبیه یک قایق است، جمهوری اسلامی مورد قبول را نظامی دانسته بود که وسیع و گسترده باشد و "همه جمعیت ها با همه اندیشه های گوناگون پذیرایش باشند و در آن زندگی کنند." او همچنین در همسویی کامل با پیام نوروزی موسوی مبنی بر ضرورت اجرای بدون تنازل قانون اساسی گفته بود که" ما معتقدیم ظرفیت قانون اساسی وسیع است و همه را در بر می گیرد وکشتی نجاتی است که ۷۵ میلیون در آن سوارند."

اجرای بدون تنازل قانون اساسی در نگاه رهبران جنبش سبز اما به معنای بی عیب و نقص بودن این قانون تفسیر و تبیین نشده است.چنان که میرحسین موسوی در پیام نوروزی خود به طور صریح اشاره کرده بود که "اگر اصلی از قانون اساسی ايراد هم دارد باز هم راه اصلاح آن معلوم است و بايد با نظر مردم و مطابق سازوکارهای موجود در قانون اساسی اصلاح شود."او سپس با برشمردن آسیب های اجرای گزینشی قانون اساسی گفته بود:"اين گونه نيست ما بتوانيم حق داشتن رسانه‌های آزاد و يا آزادی‌های مطرح در قانون اساسی، يا انتخابات آزاد، غيرگزينشی و رقابتی، عدم تجسس بر احوال مردم و وارسی نامه‌های مردم را بنا به مصلحت خود و برخلاف قانون اساسی در کشور جاری کنيم و فکر کنيم می‌توانيم يک نظام منظم داشته باشيم و مشکلات را حل نماييم."

دعوت از هواداران جنبش سبز برای استقامت و پایداری بر مطالبات دموکراتیک نیز درست در پس زمینه بی توجهی های نظام کنونی به قانون قابل درک و تفسیر است.در واقع میرحسین موسوی به عنوان رهبر شاخص جنبش سبز از هواداران این جنبش خواسته است در مقابل قانون شکنی های حکومت اراده خود را حفظ کرده و با استقامت و پایداری مطالبات به حق و قانونی خود را پی گیری کنند.او در فراز دیگری از پیام خود، استقامت و پایداری را فراتر از مرزهای تعارض سیاسی با حکومت تعریف کرده و تصویری تاریک و دلهره آور از اقتصاد و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ارایه داده است.موسوی با اشاره به پیش بینی رشد اقتصادی اندک در سال 89 خطر بیکاری و فقر فزاینده و لاغر شدن طبقه متوسط را گوشزد کرده و در تحلیل شرایط حاکم بر سیاست خارجی هم با اشاره به ماجراجویی ها و بی تدبیری های حکومت نسبت به تحریم ها و فشارهای بیشتر بر ایران هشدار داده است.با تصویر کردن چنین چشم اندازی است که سویه دیگر استدلال موسوی برای نامگذاری سال 89 به نام سال استقامت و پایداری معنا می یابد.سویه ای که بر اساس آن وی هواداران جنبش سبز را دعوت به ساده تر کردن زندگی و کاهش تشریفات کرده و این راه را راهی گریز ناپدیر برای مقابله با مشکلات پیش رو دانسته است.

امید زنده می ماند

استقبال هواداران جنبش سبز از پیام های نوروزی رهبران جنبش که با طرح های خلاقانه برای همگانی کردن این پیام ها توام بوده نشان دهنده عمق اجتماعی مطالبات دموکراتیک است.تکثیر پیام های نوروزی میرحسین موسوی،زهرا رهنورد و مهدی کروبی در شبکه اجتماعی گسترده جنبش سبز و ارایه ایده هایی برای بروز اعتراض به وضع موجود در تعطیلات نوروز شاهدی بر این ادعاست.بسیاری از هواداران جنبش سبز اسکناس های عیدی خود را با تبریک سال صبر و استقامت تزیین کردند،روی تخم مرغ های سفره هفت سین خود واژه های صبر و استقامت را حک کردند،هنگام تحویل سال به نشانه همراهی با قربانیان جنبش سبز در سال 88 روی بام ها الله اکبر گفتند و آمادگی و انگیزه خود را برای استقامت در مسیر پر پیچ و خم دموکراسی خواهی نشان دادند.

اوج استقامت بر مطالبات جنبش سبز را اما می توان در اراده کنشگران اصلاح طلبی دید که پس از ماه ها تحمل زندان همچنان بر عقیده خود استوار مانده و حاضر به مصالحه نیستند.کسانی مانند "فیض الله عرب سرخی" عضو ارشد سازمان مجاهدین که پس از 9 ماه تحمل زندان در تماس تلفنی شب عید با خانواده گفته بود "صبور باشید که ان شاء الله موانع و سختیها از بین رفتنی است.صدای او به گفته دخترش ساجده عرب سرخی، محکم و استوار و صبور بود. بدون لرزش، بدون نا امیدی و بدون خستگی! طنین استوار و محکم ایستادگی را فائزه نوری زاد فرزند "محمد نوری زاد" روزنامه نگار و کارگردان منتقد حکومت هم شنیده بود وقتی که در تماس تلفنی روز عید پدرش به او گفته بود:مانند شیر ایستاده ام".

--
ان تنصر الله ینصر کم و یثبت اقدامکم
سال 89 سال «صبر و استقامت» است. «دعای تحویل سال» ما نابودی استبداد و دیکتاتور

۱۳۸۸ اسفند ۲۷, پنجشنبه

بازی روزگار

این عکس مال هفته اول خرداد 88 است
چه سرنوشتی پیدا کردند این دو نفر. فکرش را هم می کردند؟

بدون شرح

بدون شرح

نماد تمدن و مردم سالاری


این چنین است که در ایران حقوق مردم کاملا رعایت می شود

بسپاریم بر سنگ مزارمان(( تاریخ نزنند)) تا آیندگان ندانند ((بی عرضگان)) این برهه تاریخ ما بودیم.


۱۳۸۸ اسفند ۲۶, چهارشنبه

يک‌سال با موسوی، آينه‌دار صبر و اميد

يک‌سال با موسوی، آينه‌دار صبر و اميد

فکر می‌کنم اکنون که سالِ دشوار، سال کشف و سال خودشناسی ۸۸ به پايان می‌رسد، وقت است که به فکر ادای دين بیفتيم. ملت ايران، چه سبز و چه غير سبز، دين بزرگی به ميرحسین موسوی دارد. بسیار دشوار است جايی که می‌توان و بايد زبان به ستايش کسی گشود، صبر کنيم و به سوی اغراق و مبالغه نرويم. از همان روزهای نخستی که میرحسين دوباره به عرصه‌ی عمومی سياست در ایران بازگشت، اين حس، اين شهودِ غريزی را داشتم که یک رهبر سیاسی تراز اول و فوق‌العاده هوش‌مند در حالِ شدن است؛ رهبری متولد شده است که عمیق‌ترین خواسته‌ها و شریف‌ترین مطالبات فروخفته، فروخورده و سرکوب‌شده‌ی ملت ایرانی را «آن سوی هفت‌پرده به بازار» کشیده است. بسیاری ابتدا چنین می‌پنداشتند که موسوی که سال‌ها از صحنه به دور بوده است و در گذشته نیز روحیه‌ای تند و رویکردی بنیادگرایانه داشته است، نامزد مناسبی برای دوره‌ی اصلاح و نمایندگی آن نیست. اما موسوی، در زمانی بسیار کوتاه نشان داد که از کوره‌ی به واقع گدازان هرچند به ظاهر خاموشِ صبر و سکوت بیست ساله، که با تقلب احوال فراوان همراه بود و بسیاری دیگر را از ادامه راه بازداشت و گوهر غیرمقاوم‌شان را آشکار ساخت، همچون الماسی سخت و مقاوم بیرون آمده است. نشان داد که سال‌های صبر و سکوت را به کسب بصیرت‌های تازه و پرورش نفس (که برای حضور در عرصه های کارزار سیاسی از اوجب واجبات است) صرف کرده است و سرمایه‌ای چشمگیر را به مثابه‌ی پشتوانه‌ی عمل برای خود فراهم آورده است.

ميرحسين الگويی تازه و ستودنی را از رهبری سیاسی اخلاقی و مسؤول نمايندگی کرده است و در اين ماه‌های پرتلاطم، لحظه‌ای از استقامت و صبر فروگذار نکرده است. اين آشتی تازه با اخلاق، با مسؤولیت، با عملِ آگاهانه‌ی سياسی را مديون ميرحسين هستيم. او در اين ماه‌ها کارنامه‌ای از خود به جا گذاشته است که می‌توان قدم به قدم و لحظه به لحظه آن را سنجيد. هم کنشِ ميرحسين و هم واکنش‌اش، هوشمندانه بوده است. نه به ورطه‌ی افراط و تندروی غلتيده است (و مطالبات درشت و تند و خشن داشته است) و نه به مغاک بی‌عملی و اعتزالِ سياسی یا زد و بند و معامله افتاده است.

ميرحسین در موقعيتی قرار داشت که آسان نبود و دشواری‌های عظیمی پیش روی‌اش بود. نقدِ کردن نظام و نقد کردنِ خود و آموختنِ پياپی، خود-تصحیح‌گری و انطباق با موقعيت‌ها و ابزارهای تازه‌ی رهبری، ويژگی‌هایی است که تصويری روشن از رهبری هوش‌مند را عرضه می‌کند. او نه رهبری بوده است که بخواهد ارزش‌ها و هنجارهای جامعه و ملت را مصادره کند و از آن سودِ شخصی ببرد و نه کسی بوده است که خود فاقد يک نظامِ ارزشی منسجم باشد.

بسیار نوشته‌اند درباره‌ی این‌که جنبش سبز رهبری مشخص و روشنی ندارد. بخشی از اين دیدگاه به اين خاطر بوده است که تصور عده‌ای از فعالان سياسی این بوده که جنبش سبز، جنبشی فراگیر است و یک نفر واحد نمی‌تواند نماينده‌ی مطالبات این طيفِ وسيع و گسترده از مردم باشد. دقیقاً به همين دلیل است که فکر می‌کنم موسوی بهترین نامزد برای تثبيت رهبری جنبش سبز است. این به اين معنا نیست که نقش مهم و تأثیرگذار کروبی و خاتمی را ناديده بگيریم. باز این مضمون نتيجه نمی‌دهد که نقش مهم وزنه‌ی تأثيرگذارِ سیاسی جمهوری اسلامی، هاشمی رفسنجانی، را در اين معادلات نادیده بگيریم. مدت‌هاست که فکر می‌کنم که اگر رهبر فعلی نظام یک مدافع و پشتیبان دلسوز و آینده‌نگر داشته باشد، آن یک نفر همانا شخص هاشمی رفسنجانی است. اين نکته را البته با درنگ بايد خواند و ديد. اگر از تمام مخالفت‌هایی که با هاشمی يا شخص رهبری نظام می‌شود، فاصله بگيریم، هم‌چنان می‌بينيم که اگر یک نفر باشد که بتواند تعادلی در این نظامِ ايجاد کند و حاشیه‌ی امنی برای استمرارش فراهم کند، آن یک نفر رييس مجلس خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت نظام است. اما اين نکته چه ارتباطی به جنبش سبز دارد؟ فکر می‌کنم ارتباط‌اش دقیقاً در اين است که جنبش سبز اصالتاً نه خواستار براندازی است و نه بدنه‌ی خردمند و هوشیار آن به سوی تندروی‌هايی از اين جنس می‌رود. دقيقاً به همین دلیل است که هاشمی متحدی طبیعی برای این جنبش به شمار می‌رود و باز به همين دليل است که، به نظر من، تخریب هاشمی – در سال‌های اصلاحات – حرکتی نسنجیده و شتاب‌زده بود. این‌ها به این معنا نيست که هاشمی رهبری مطلوب است. اما نادیده گرفتن توانایی‌های و نفوذِ سياسی‌اش، و شناخت‌اش از مکانیزم‌ها و قابليت‌های اين نظام هم خطاست. بحث توانايی‌های مديریتی و سیاسی هاشمی و قابلیت‌های رهبری سياسی او، بحثی جداگانه است که باید در جای خود به آن رسیدگی شود. اما اين اشاره‌ی طولانی صرفاً از اين رو بود که ملاکی داشته باشیم برای یک رجلِ سیاسی در متن و پيکره‌ی تصمیم‌گيری‌های سياسی نظام و یک رهبر سياسی تازه که به سرعت قابلیت‌های رهبری‌اش را در زمانی کوتاه در صحنه‌ی سیاسی نشان داده است در حالی که هم‌چنان‌ خارج از ساختار تصمیم‌گيری سياسی نظام است.

از سخن دور نیفتم. مغزِ حرفِ من اين بود که ميرحسين موسوی هم جلوه و جنبه‌ای تازه به عمل سیاسی و رهبری سياسی داده است و هم جانِ تازه‌ای در سیاست‌ورزی مسؤولانه و خردمندانه دميده است. اين نکته برای کشوری که رهبرانِ سیاسی همواره در آن اسیر ملاحظاتِ جناحی و محبوس تملق و چاپلوسی بوده‌اند، نکته‌ای است مهم و فرصتی است مغتنم. پيام موسوی و خواسته‌ی ملت چيزی جز این نيست که حاکمانِ سیاسی، حاکمان خوب و باکفايتی باشند. خلع و عزلِ سیاست‌مداران، بدون این‌که راهِ بهبود و اصلاح را به آن‌ها نشان دهيم، بيشتر نشان‌دهنده‌ی سلیقه‌های شخصی و اشتياق به قدرت است. ميرحسین در سخنان‌اش و در عمل‌اش همواره نشانگری از عملِ سیاسی مسؤولانه بوده است. بر خلافِ سیاست‌مدارانی که با مصادره کردن نام ملت و نمايش اقتدار و عظمت به نام ملت، کاری جز تحقیر ملت نکرده‌اند، موسوی لایه‌های مختلف اين ملت را جدی گرفته است و حتی در برابر مخالفان سرسخت‌اش از اصول اخلاقی‌اش دست نکشیده است. تندخويی و درشتی که صفت و ويژگی بارز مخالفان او بوده است، تبديل به يکی از صفات او نشد. هر چقدر طرف مقابل با بی‌خردی و شتاب‌زدگی، به سوی تحقير، تمسخر و رجزخوانی رفته است، میرحسین الگويی از خویشتن‌داری و صبر و ايمان بوده است. هر چقدر طرف مقابل با رفتارهای عصبی و خشم‌ناک کوشش کرده او را به سوی منازعه و خشونت سوق بدهد، او از بازی کردن در ميدان خشونت و بی‌اخلاقی تن زده است. این‌ها دستاوردهای کمی نیستند. یک بار دیگر نوشته‌ام که مجموعه‌ی بيانيه‌ها و مصاحبه‌های موسوی منشوری است مثال‌زدنی از یک حرکت و نهضتِ سیاسی فوق‌العاده هوش‌مند که نه هدف‌اش را گم می‌کند و نه دست از ارزش‌های‌اش می‌کشد؛ نه مردم را نادیده می‌گيرد و نه اسير بازی‌های تبلیغاتی و سياسی می‌شود.

ملت ايران این تولد سبز را به موسوی مديون است. بدون شک، آينده‌ای روشن و درخشان در انتظار مردمِ ماست. آينده‌ای که در آن هیچ کس محکوم به سکوت و ترس نیست. آينده‌ای که در آن هر شهروند ايرانی عزت و حرمت دارد. آينده‌ای که در آن هیچ رسانه‌ای ناگزیر به مجیزگویی قدرت نيست. آینده‌ای که در آن امنیت و کرامتِ انسان‌ها در پای میل صاحبان قدرت قربانی نمی‌شود. آينده‌ای که در آن سوءظن و پرونده‌سازی ويژگی بارز قدرت سياسی نيست. آينده‌ای که در آن علم و معرفت، دانشگاه و دانش‌پژوهی حرمت دارد و حکمت – اين گمشده‌ی مؤمنان – محبوس و مقیدِ هوس‌‌بازی‌های سیاسی و تقسیم‌بندی‌های جناحی نيست. آينده‌ای که در آن دين و اخلاق بازيچه‌ی رسيدن به جاه و مقام نيست. آينده‌ای که در آن دروغ و ریا تبدیل به فضيلت نمی‌شود. آینده‌ای که در آن بیدادگری خوار است و دادگستری و معدلت‌پروریِ بدون تبعيض چراغِ راهِ دستگاه قضاست. این آینده برای ما آينده‌ای است خواستنی و آرمانی که جهتِ کوشش‌های ما به سوی آن است. این خودآگاهی و اين بصیرت را مدیون استقامت و پایداری موسوی هستيم که هم امید را در ما تقويت کرده است و هم خود دست از دامنِ امید نکشیده است. موسوی از آن رهبرانِ سياسی است که نماد لکنت نداشتن در برابر قدرت است. و طرفه آن است که او نيز همچون موسی، هنگام سخن گفتن، آماج تمسخر حريفان تندخو و افراطی خود بوده است، اما قدرتِ ایمان و بينش و بصیرت بالای سیاسی‌اش مانع از منفعل شدن‌اش شده است.

این‌ها که نوشته‌ام شاید حمل بر ستايش و اغراق شود. اما وقتی خودِ موسوی از رفتن به سوی کيش شخصیت پرهیز دارد و مردم را از افتادن به دامِ تقدیس افراد باز می‌دارد و هنگامی که خودش به روی نقد و شنیدنِ همه‌ی سخن‌ها گشوده است، نمی‌توان اين سخنان را اغراق درباره‌ی او دانست. ما در این يک‌سال با او زيسته‌ايم. مبارزه و استقامت را با او زيسته‌ايم. صبر و ايمان را با او زندگی کرده‌ایم. اين‌ها دستاوردهای کمی نیستند. با تمام قربانيانی که داده‌ايم، با خیل شهدای‌مان، با تمام آرزوهای سبز و سرخی که داشته‌ايم، او قدم به قدم همراه ما بوده است. ما يک سپاس به او مديون‌ايم. در اين بیداری و این خيزش، این آگاهی و این بینش و در شکل دادن به آينده‌ای روشن برای ایران او سهمی مهم دارد. ترديدی ندارم که در اين سالِ «صبر و استقامت» که در پيش داريم، جنبه‌های تازه‌تری از توانايی‌های او را برای رهبری سياسی خواهيم شناخت و قدردانِ آن خواهیم بود

۱۳۸۸ اسفند ۲۵, سه‌شنبه

دل یا عقل؟

دل یا عقل؟
بعضی وقتها دلتون یه چیز می گه... و عقلتون یه چیز دیگه.



اما جفتشون غلط زیادی می کنن... شما به ولایت فقیه گوش کنین!