۱۳۸۹ خرداد ۲۴, دوشنبه

کجایید ای کور چشمان

مکان قم . منزل آیت ا.. صانعی
زمان 23 خرداد 1389
این عکس تقدیم به آنانی که راه پیمایی خود جوش مردمی !! راه انداختن که قیامت شده ،با پاره کردن عکس، از امام ما حتک حرمت شده . کجایید الان . چشمانتان را چه چیزی کور کرده که که این حقایق را نمی بینید. وای بر شما از ارزش اماماتان کم شده یا نمی توانید از این صحنه ها یک شوی جدید درست کنید که در صدا و سیمای ملیتان پخش شود


پرچم ایران از نگاه های مختلف



۱۳۸۹ فروردین ۱۴, شنبه

این دین کجا و اسلام کجا

رهبر درباره‌ی سفر برای تحویل سال( چندسال پیش): ببینید هرکس کجا می‌رود، بعضی‌ها به حرم امام رضا می‌روند( آدم خوبها) و بعضی به تخت جمشید (آدم‌های نه چندان خوب)
علی(ع): شایسته نیست سفر مگر برای سه کار: یکی ترمیم امر معاش و دوّم قدم‌گذاشتن در راه معاد و سوم «کامجویی و شادکامی در راه غیر حرام».

بزرگان نظام: بعد از انتخابات اشتباهاتی جزئی هم بود که بی‌جهت بزرگ شد
سخت‌ترین گناه، گناهی ست که شخص آنرا ناچیز و آسان بپندارد.

هاله نور، نرخ تورّم، قاتل ندا، سکته یا خودکشی پزشک کهریزک، ترانه موسوی در کانادا، رأی ‌گرفتن از مجلس به امر رهبر برای کردان، آمار نظرسنجی پیش از انتخابات به سود احمدی‌نژاد و ...
اگر دروغ‌بگویی، خدا مهری بر پیشانیت زند که هیچ دستار و عمّامه‌ای آنرا نپوشاند.

دعوت از بازداشت‌شدگان به طلب عفو برای تخفیف مجازات
اگر امید و آرزویت فنا شود، بهتر از آن است که نیاز از ناجوانمرد بخواهی... در فقر مردن بهتر است تا از بدخویان چیزی خواستن.

القاب و عناوین بی‌شمار، ستودن تبعیّت محض و گفتاری مانند « پیروی از رهبر پیروی از خداست»
(خطاب به مالک اشتر): خود را مأمور و فرمانده مخوان و دیگران را ناگزیر به اطاعت از خویش مکن که چنین کاری باعث فساد دل و سستی دین و نابودی نعمتهای خداوندی می‌گردد.

تبعیض قضایی، آموزشی و رفاهی در حقّ افرادی که دارای دین، مذهب یا عقیده‌ی دیگری دارند
مردم دو گونه‌اند یا برادر دینی تو هستند یا هم‌نوع تو، پس اگر علّت و سبب‌هایی باعث شد آنان از روی سهو یا عمد دچار لغزش شوند، با آنان با عفو و گذشت مواجه شو همچنان که دوست داری خدا تو را بیامرزد.

تحقیقات برای نظارت استصوابی، سرکشی در حریم خصوصی افراد، دستگیری و محاکمه اشخاص بر اساس شنود تلفنی و مانند آن
(ای مالک)...از میان مردم با آن کس که دربازگو کردن زشتی دیگران اصرار دارد، دشمن باش و در آنچه از خطاهای مردم که از نظر تو پوشیده است کنجکاوی مکن که تو موظّفی حتّی عیب آشکار آنان را پوشیده داری.

رد کردن دست دوستی دیگران(آمریکا) به بهانه‌ی اینکه دشمنند و صادق نیستند
(ای مالک)...از صلح و سازشی که رضای پروردگار در آن است و ممکن است دشمنت تو را به آن فرابخواند سرپیچی مکن زیرا در صلح، آرامش سپاه و آسایش کشور و فراغت از اندوهها وجود دارد امّا پس از صلح پیوسته محتاط و مراقب دشمن باش ولی پیمان‌شکنی نیز مکن.

قتلهای زنجیره‌ای، کشتگان پس از انتخابات (عمدی) و جان‌باختگان در زندان مانند زهرا کاظمی (سهوی) بدون پیگیری مانده‌اند، برخی دلیلش را مصالح نظام می‌دانند. بعضی پا را فراتر می‌نهند و چنین چیزی را در آینده نیز لازم می‌دانند.
تو ای مالک از خونی که به ناحق ریخته شود سخت بپرهیز زیرا هیچ چیز عذاب را نزدیکتر و رنج را بزرگتر و نعمت را نابودکننده‌تر از خونی که به ناحق ریخته شود نیست و روز رستاخیز اوّلین موضوعی که به آن رسیدگی شود موضوع خونهای به ناحق ریخته شده است. اگر به عمد کسی را کشتی نزد خدا و من عذری نداری و قصاص تن به تن در حق تو لازم می‌آید و اگر کسی را به اشتباه کشتی ... مبادا که خونبهای مقتول را نپردازی.

ردکردن مراسم بخردانه‌ی سنّتی و باستانی صرفاً به دلیل آنکه جزو سنّتهای اسلامی نیستند
ای مالک سنّتهای شایسته‌ی بزرگان این امّت و ملّت (قبطیان مصری) را مشکن. زیرا آن رسم و روشی است که انس و الفت دیرگسل آنان به وسیله‌ی آن ایجاد شده و کار مردم بر اساس آن انتظام یافته است و نباید سنّت و طریقه‌ای را به کار بری که به چیزی از سنّتهای گذشته زیان رسد که اگر چنین کنی سودش برای کسی که آنها را بنا نهاد و زیانش برای تو باقی می‌ماند.

آقا خصلت‌شان این است که اگر فشار بر ایشان بیاید حتی اگر موضع حق باشد، قبول نمی‌کنند(کتاب خاطرات ناطق نوری)
(ای مالک)...برگزید‌ه‌ترین وزیران وزیریست که سخن حق را هرچند تلخ و شدید باشد با تو بگوید و کمتر تو را در گفتار و رفتاری که خدا و رسولش نپسندند بستاید، هرچند که سخن تلخ و ستایش ننمودنش باعث دلتنگی و ناخرسندیت شود... (جای دیگر): حق را بگو هرچند علیه خودت باشد.

سالی که گذشت

در همهمه قدم هایی که پرشتاب به ناکجا می دوند، سرفه های ممتد از بوی تند اشک آور، سکندری خوردن در جوب، در وحشت از سرهای خونین و بینی های شکسته و پیرهن های پاره، آیا کسی دید که تو دست مرا آرام فشردی؟ کسی شنید که قلب من چه پر تپش می زد؟ کسی پاهای لرزان مرا از زیر شلوار جین کلفتم نوشت؟

از سالی که گذراندیم، فقط نباید انبوه خبرها و تحلیل ها و مقاله ها و آه ها باقی بماند. باید بنویسیم که در نگاه اول به عکس سهراب، مرگ نیست که به ذهن می ماسد، چشم ها و ترکیب صورت زیبایش است. باید از لبخند ندا بنویسیم و ابریشم موهایش که روی شانه هایش ریخته. از آن روز بنویسیم که بطری های آب را دهان به دهان در خیابان گرداندیم و سیگار ها را دسته جمعی پک زدیم. از آن روز که نترسیدیم، نترسیدیم و همه با هم بودیم.

بنویسیم که در سال 88 قدم هایمان با تهران آشتی کرد. غریبگی مفهوم خود را از دست داد. که هر کوچه و هر سنگ و هر بقالی این شهر، آشنا شد؛ خاطره شد. بنویسیم که بی پروا سوار ماشین های غریبه شدیم و اخبار دست اول را بلند داد کشیدیم. که با غریبه ها دست دادیم، که به غریبه ها گفتیم: بچه ها مواظب خودتان باشید.

تهران، این شهر خاکستری غمگین، با دلخوشی های بسیار کوچکش، ما را در جیب کت قدیمی خود پنهان کرد. حلقه های رفاقت از خانه های تنگمان به خیابان آمد و خون دست هایمان را به هم آشتی داد.

از سال 88 اگر نوشتیم، به کلی گویی های روزنامه نگارانه و جامعه شناسانه بسنده نکنیم. از لرزش صدا بنویسیم بعد از یک ربع "مرگ بر دیکتاتور گفتن". از " برادر رفتگر! محمودو بردار ببر"، از "پلیس ضد شورش، احمدیو بشورش"، از پلاکاردهایی که خودمان ساختیم، از شعرهایی که دوست داشتیم و به میدان شهر بردیم.

از خودمان، از این رفاقت جدید، بنویسیم.

۱۳۸۹ فروردین ۹, دوشنبه

وخامت وضعیت جسمی مریم ضیاء فعال حقوق کودکان و انتقال او به بهداری زندان

وخامت وضعیت جسمی مریم ضیاء فعال حقوق کودکان و انتقال او به بهداری زندان

بنابه گزارشات رسیده به فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،مریم ضیاء فعال حقوق کودکان در دوازدهمین روز اعتصاب غذای خود وضعیت جسمی اش به وخامت گرایید که ناچار به انتقال او به بهداری زندان اوین شدند.

روز یکشنبه ۸ فروردین ماه خانم مریم ضیاء فعال کودکان در دوازدهمین روز اعتصای غذا بدلیل وخامت وضعیت جسمی به بهداری زندان اوین منتقل شدند. وضعیت جسمی او از چند روز پیش حاد بود اما برای بیشتر تحت فشار قرار دادن وی از انتقال به بهداری خوداری می کردند.خانم ضیاء از افت شدید فشارخون،ضعف مفرط،سر درد شدید و همچنین به سختی قادر به تحرک است رنج می برد.

از طرفی دیگر او را از سایر زنان زندانیان سیاسی جدا کرده اند و در سلول زندانیان عادی و خطرناک قرار داده اند.

خانواده حیات غیبی و خانواده ضیاء از وخامت وضعیت جسمی خانم ضیاء که منجر به انتقال او به بهداری زندان شده است در نگران فزاینده ای بسر می برند. آنها از زمان اعتصاب غدای خانم ضیاء موفق به ملاقات با او نشده اند تا از وضعیت او بیشتر مطلع شوند.خانم ضیاء از ناراحتیهای دیگر رنج می برد و می باید دارو مصرف کند . مصرف این داروها در حالت اعتصاب غدا وضعیت جسمی او را حادتر می کند.

خانم ضیاء در اعتراض به ممانعت بازجوی وزارت اطلاعات فردی بنام یاسری از آزادی او علیرغم سپردن وثیقه روز ۲۶ اسفند ماه دست به اعتصاب غذا زد.

آقای منصور حیات غیبی همسر خانم ضیاء از روز گذشته که شروع وقت اداری بود بطور مستمر و در طی وقت اداری پیگیری وضعیت همسرش در دادگاه انقلاب بود.اما دادگاه انقلاب برای طولانی تر کردن پروسه رسیدگی و وارد کردن فشار روحی و جسمی علیه خانم مریم ضیاء و خانواده اش دوباره این خانواده را مجبور به طی مراحلی که پیش از این و قبل از سال نو انجام گرفته شده کرده است.آنها از روز گذشته تا به حال درگیر این مسئله هستند و بقیه مراحل کار به روز دوشنبه موکول شده است. این در حالی است که خانم ضیاء در وضعیت حاد جسمی بسر می برد و خطر جدی جان او را تهدید می کند.

لازم به یادآوری است که خانم مریم ضیاء ۴۰ ساله متاهل و دارای ۲ فرزند و از فعالین حقوق کودک می باشد.در تاریخ ۱۰ دی ماه با یورش مامورین وزارت اطلاعات دستگیر و به بند مخوف ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد و پس ۲ ماه بازداشت در بند ۲۰۹ به بند زنان زندان اوین انتقال یافت.

تا به حال تعدادی از زندانیان سیاسی در حین اعتصاب غذا به قتل رسیدند که از جمله انها زنده یا اکبر محمدی و ولی الله فیض مهدوی می باشند

۱۳۸۹ فروردین ۸, یکشنبه

پیامهای نوروزی رهبران جنبش سبز؛ استقامت و پایداری رمز ماندگاری است


رشد آگاهی ها،کلید پیروزی

استدلال های موسوی در استفاده از کلید واژه های استقامت و پایداری برای نامگذاری سال 89 روشن و شفاف بود.او با به رسمیت شناختن تنوع مطالبات جنبش سبز و آگاهی از موانع پیش روی به بار نشستن این مطالبات، بیش از هر چیز خواهان گسترده شدن امواج جنبش به همه اقشار،استان ها و قومیت ها شد. موسوی پیشتر نیز بارها در بیانیه های خود گفته بود که جنبش سبز با هیچ کس دشمن نیست و یک جنبش مدنی و مسالمت آمیز است.او اکنون با تاکید بر ضرورت گسترش امواج جنبش به سطوح حاشیه ای تر از هواداران جنبش خواسته روحیه آشتی جویانه خود را اثبات کنند. گسترش امواج جنبش به همه اقشار و قومیت ها باعث ناکارامدی بیش از پیش تبلیغات حکومتی در متهم کردن اصلاح طلبان به پیروی از غرب خواهد شد و بومی و درونی بودن مطالبات دموکراتیک جنبش سبز را بیش از گذشته به نمایش خواهد گذاشت.از آن جا که رشد آگاهی های جمعی در این سطوح با دشواری های مضاعف روبروست تنها با صبر و استقامت و پایداری می توان از پس دشواری ها برآمد و مطالبات دموکراتیک را به یک خواست فراگیرتر تبدیل کرد.

یک کلمه

تجربه تحولات سیاسی سال 88 بر ملیونها هوادار اصلاح و تغییر ثابت کرد که پی گیری مطالبات دموکراتیک چگونه می تواند با قهری ترین ابرازها مورد سرکوب قرار گیرد.خفقان روزافزونی که از فردای انتخابات در فضای سیاسی ایران حکمفرما شد پس از گذشت نزدیک به ده ماه هنوز فروکش نکرده است و از این رو تببین استراتژی هایی برای آینده دموکراسی خواهی نیازمند درس گرفتن از تجربه های پیشینی است.این نکته ای است که نه تنها میرحسین موسوی بلکه زهرا رهنورد و مهدی کروبی هم در پیام های نوروزی شان به آن اشاره کرده اند.موسوی در بیان تحولات سال 88 از انتخابات ریاست جمهوری به عنوان جشنواره ای بزرگ برای ملت یاد کرد که می توانست سرآغاز حرکت جدید در کشور باشد.انتخاباتی که به گفته او با عدم مديريت صحيح و اسلامی ريشه بسياری از اتفاقات در کشور شد.بر مبنای همین تجربه است که موسوی انگشت تاکید خود را بار دیگر بر اجرای بدون تنازل قانون اساسی جمهوری اسلامی گذاشته و خواهان پایداری هواداران جنبش بر این مطالبه بنیادی شده است.

زهرا رهنورد هم که پیام نوروزی خود را با آرزوی آزادی برای کشور آغاز کرده بود بلافاصله این آرزو را با آرزوی قانون مداری پیوند زده و با اشاره به این مطالبه گفته بود:"می خواهیم قانون مداری که دویست سیصد سال است انسان ها به شکل مدرن برای آن تلاش کرده اند مجددا بر سرزمین ما حاکم شود."

رهنورد سپس با برشمردن مجموعه ای از مطالبات معوق دموکراتیک مانند قانون خواهی،مساوات،رفاه ،رفع تبعیض های طبقاتی و به ویژه رفع تبعیض های جنسی، آرمان جنبش سبز را در دستیابی به این مطالبات خلاصه کرده بود.

تاکید بر قانون گرایی به عنوان مطالبه اصلی جنبش سبز در پیام نوروزی مهدی کروبی هم به خوبی نمایان بود .او نیز در آسیب شناسی تحولات سال 88 به صراحت از قانون گریزی به عنوان ریشه همه حوادث تلخ یاد کرده و گفته بود که "اساس این قضیه و ماجرا و حادثه تلخ به خاطر این بود که جمعی تن به قانون ندادند و به مصالح نظام فکر نکردند و پافشاری کردند بر اینکه اگر کسی غیر از آن چیزی که ما می گوییم بگوید، فتنه گر است، آشوبگر است و وابسته به بیگانه است."

کروبی در پیام نوروزی اش با انتقاد صریح از رهبر جمهوری اسلامی، صحبت های او درباره تشبیه نظام جمهوری اسلامی به کشتی نجات زیر سوال برده و با بیان این که مجموعه تفکر حاکمیت کنونی شبیه یک قایق است، جمهوری اسلامی مورد قبول را نظامی دانسته بود که وسیع و گسترده باشد و "همه جمعیت ها با همه اندیشه های گوناگون پذیرایش باشند و در آن زندگی کنند." او همچنین در همسویی کامل با پیام نوروزی موسوی مبنی بر ضرورت اجرای بدون تنازل قانون اساسی گفته بود که" ما معتقدیم ظرفیت قانون اساسی وسیع است و همه را در بر می گیرد وکشتی نجاتی است که ۷۵ میلیون در آن سوارند."

اجرای بدون تنازل قانون اساسی در نگاه رهبران جنبش سبز اما به معنای بی عیب و نقص بودن این قانون تفسیر و تبیین نشده است.چنان که میرحسین موسوی در پیام نوروزی خود به طور صریح اشاره کرده بود که "اگر اصلی از قانون اساسی ايراد هم دارد باز هم راه اصلاح آن معلوم است و بايد با نظر مردم و مطابق سازوکارهای موجود در قانون اساسی اصلاح شود."او سپس با برشمردن آسیب های اجرای گزینشی قانون اساسی گفته بود:"اين گونه نيست ما بتوانيم حق داشتن رسانه‌های آزاد و يا آزادی‌های مطرح در قانون اساسی، يا انتخابات آزاد، غيرگزينشی و رقابتی، عدم تجسس بر احوال مردم و وارسی نامه‌های مردم را بنا به مصلحت خود و برخلاف قانون اساسی در کشور جاری کنيم و فکر کنيم می‌توانيم يک نظام منظم داشته باشيم و مشکلات را حل نماييم."

دعوت از هواداران جنبش سبز برای استقامت و پایداری بر مطالبات دموکراتیک نیز درست در پس زمینه بی توجهی های نظام کنونی به قانون قابل درک و تفسیر است.در واقع میرحسین موسوی به عنوان رهبر شاخص جنبش سبز از هواداران این جنبش خواسته است در مقابل قانون شکنی های حکومت اراده خود را حفظ کرده و با استقامت و پایداری مطالبات به حق و قانونی خود را پی گیری کنند.او در فراز دیگری از پیام خود، استقامت و پایداری را فراتر از مرزهای تعارض سیاسی با حکومت تعریف کرده و تصویری تاریک و دلهره آور از اقتصاد و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ارایه داده است.موسوی با اشاره به پیش بینی رشد اقتصادی اندک در سال 89 خطر بیکاری و فقر فزاینده و لاغر شدن طبقه متوسط را گوشزد کرده و در تحلیل شرایط حاکم بر سیاست خارجی هم با اشاره به ماجراجویی ها و بی تدبیری های حکومت نسبت به تحریم ها و فشارهای بیشتر بر ایران هشدار داده است.با تصویر کردن چنین چشم اندازی است که سویه دیگر استدلال موسوی برای نامگذاری سال 89 به نام سال استقامت و پایداری معنا می یابد.سویه ای که بر اساس آن وی هواداران جنبش سبز را دعوت به ساده تر کردن زندگی و کاهش تشریفات کرده و این راه را راهی گریز ناپدیر برای مقابله با مشکلات پیش رو دانسته است.

امید زنده می ماند

استقبال هواداران جنبش سبز از پیام های نوروزی رهبران جنبش که با طرح های خلاقانه برای همگانی کردن این پیام ها توام بوده نشان دهنده عمق اجتماعی مطالبات دموکراتیک است.تکثیر پیام های نوروزی میرحسین موسوی،زهرا رهنورد و مهدی کروبی در شبکه اجتماعی گسترده جنبش سبز و ارایه ایده هایی برای بروز اعتراض به وضع موجود در تعطیلات نوروز شاهدی بر این ادعاست.بسیاری از هواداران جنبش سبز اسکناس های عیدی خود را با تبریک سال صبر و استقامت تزیین کردند،روی تخم مرغ های سفره هفت سین خود واژه های صبر و استقامت را حک کردند،هنگام تحویل سال به نشانه همراهی با قربانیان جنبش سبز در سال 88 روی بام ها الله اکبر گفتند و آمادگی و انگیزه خود را برای استقامت در مسیر پر پیچ و خم دموکراسی خواهی نشان دادند.

اوج استقامت بر مطالبات جنبش سبز را اما می توان در اراده کنشگران اصلاح طلبی دید که پس از ماه ها تحمل زندان همچنان بر عقیده خود استوار مانده و حاضر به مصالحه نیستند.کسانی مانند "فیض الله عرب سرخی" عضو ارشد سازمان مجاهدین که پس از 9 ماه تحمل زندان در تماس تلفنی شب عید با خانواده گفته بود "صبور باشید که ان شاء الله موانع و سختیها از بین رفتنی است.صدای او به گفته دخترش ساجده عرب سرخی، محکم و استوار و صبور بود. بدون لرزش، بدون نا امیدی و بدون خستگی! طنین استوار و محکم ایستادگی را فائزه نوری زاد فرزند "محمد نوری زاد" روزنامه نگار و کارگردان منتقد حکومت هم شنیده بود وقتی که در تماس تلفنی روز عید پدرش به او گفته بود:مانند شیر ایستاده ام".

--
ان تنصر الله ینصر کم و یثبت اقدامکم
سال 89 سال «صبر و استقامت» است. «دعای تحویل سال» ما نابودی استبداد و دیکتاتور

۱۳۸۸ اسفند ۲۷, پنجشنبه

بازی روزگار

این عکس مال هفته اول خرداد 88 است
چه سرنوشتی پیدا کردند این دو نفر. فکرش را هم می کردند؟

بدون شرح

بدون شرح

نماد تمدن و مردم سالاری


این چنین است که در ایران حقوق مردم کاملا رعایت می شود

بسپاریم بر سنگ مزارمان(( تاریخ نزنند)) تا آیندگان ندانند ((بی عرضگان)) این برهه تاریخ ما بودیم.


۱۳۸۸ اسفند ۲۶, چهارشنبه

يک‌سال با موسوی، آينه‌دار صبر و اميد

يک‌سال با موسوی، آينه‌دار صبر و اميد

فکر می‌کنم اکنون که سالِ دشوار، سال کشف و سال خودشناسی ۸۸ به پايان می‌رسد، وقت است که به فکر ادای دين بیفتيم. ملت ايران، چه سبز و چه غير سبز، دين بزرگی به ميرحسین موسوی دارد. بسیار دشوار است جايی که می‌توان و بايد زبان به ستايش کسی گشود، صبر کنيم و به سوی اغراق و مبالغه نرويم. از همان روزهای نخستی که میرحسين دوباره به عرصه‌ی عمومی سياست در ایران بازگشت، اين حس، اين شهودِ غريزی را داشتم که یک رهبر سیاسی تراز اول و فوق‌العاده هوش‌مند در حالِ شدن است؛ رهبری متولد شده است که عمیق‌ترین خواسته‌ها و شریف‌ترین مطالبات فروخفته، فروخورده و سرکوب‌شده‌ی ملت ایرانی را «آن سوی هفت‌پرده به بازار» کشیده است. بسیاری ابتدا چنین می‌پنداشتند که موسوی که سال‌ها از صحنه به دور بوده است و در گذشته نیز روحیه‌ای تند و رویکردی بنیادگرایانه داشته است، نامزد مناسبی برای دوره‌ی اصلاح و نمایندگی آن نیست. اما موسوی، در زمانی بسیار کوتاه نشان داد که از کوره‌ی به واقع گدازان هرچند به ظاهر خاموشِ صبر و سکوت بیست ساله، که با تقلب احوال فراوان همراه بود و بسیاری دیگر را از ادامه راه بازداشت و گوهر غیرمقاوم‌شان را آشکار ساخت، همچون الماسی سخت و مقاوم بیرون آمده است. نشان داد که سال‌های صبر و سکوت را به کسب بصیرت‌های تازه و پرورش نفس (که برای حضور در عرصه های کارزار سیاسی از اوجب واجبات است) صرف کرده است و سرمایه‌ای چشمگیر را به مثابه‌ی پشتوانه‌ی عمل برای خود فراهم آورده است.

ميرحسين الگويی تازه و ستودنی را از رهبری سیاسی اخلاقی و مسؤول نمايندگی کرده است و در اين ماه‌های پرتلاطم، لحظه‌ای از استقامت و صبر فروگذار نکرده است. اين آشتی تازه با اخلاق، با مسؤولیت، با عملِ آگاهانه‌ی سياسی را مديون ميرحسين هستيم. او در اين ماه‌ها کارنامه‌ای از خود به جا گذاشته است که می‌توان قدم به قدم و لحظه به لحظه آن را سنجيد. هم کنشِ ميرحسين و هم واکنش‌اش، هوشمندانه بوده است. نه به ورطه‌ی افراط و تندروی غلتيده است (و مطالبات درشت و تند و خشن داشته است) و نه به مغاک بی‌عملی و اعتزالِ سياسی یا زد و بند و معامله افتاده است.

ميرحسین در موقعيتی قرار داشت که آسان نبود و دشواری‌های عظیمی پیش روی‌اش بود. نقدِ کردن نظام و نقد کردنِ خود و آموختنِ پياپی، خود-تصحیح‌گری و انطباق با موقعيت‌ها و ابزارهای تازه‌ی رهبری، ويژگی‌هایی است که تصويری روشن از رهبری هوش‌مند را عرضه می‌کند. او نه رهبری بوده است که بخواهد ارزش‌ها و هنجارهای جامعه و ملت را مصادره کند و از آن سودِ شخصی ببرد و نه کسی بوده است که خود فاقد يک نظامِ ارزشی منسجم باشد.

بسیار نوشته‌اند درباره‌ی این‌که جنبش سبز رهبری مشخص و روشنی ندارد. بخشی از اين دیدگاه به اين خاطر بوده است که تصور عده‌ای از فعالان سياسی این بوده که جنبش سبز، جنبشی فراگیر است و یک نفر واحد نمی‌تواند نماينده‌ی مطالبات این طيفِ وسيع و گسترده از مردم باشد. دقیقاً به همين دلیل است که فکر می‌کنم موسوی بهترین نامزد برای تثبيت رهبری جنبش سبز است. این به اين معنا نیست که نقش مهم و تأثیرگذار کروبی و خاتمی را ناديده بگيریم. باز این مضمون نتيجه نمی‌دهد که نقش مهم وزنه‌ی تأثيرگذارِ سیاسی جمهوری اسلامی، هاشمی رفسنجانی، را در اين معادلات نادیده بگيریم. مدت‌هاست که فکر می‌کنم که اگر رهبر فعلی نظام یک مدافع و پشتیبان دلسوز و آینده‌نگر داشته باشد، آن یک نفر همانا شخص هاشمی رفسنجانی است. اين نکته را البته با درنگ بايد خواند و ديد. اگر از تمام مخالفت‌هایی که با هاشمی يا شخص رهبری نظام می‌شود، فاصله بگيریم، هم‌چنان می‌بينيم که اگر یک نفر باشد که بتواند تعادلی در این نظامِ ايجاد کند و حاشیه‌ی امنی برای استمرارش فراهم کند، آن یک نفر رييس مجلس خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت نظام است. اما اين نکته چه ارتباطی به جنبش سبز دارد؟ فکر می‌کنم ارتباط‌اش دقیقاً در اين است که جنبش سبز اصالتاً نه خواستار براندازی است و نه بدنه‌ی خردمند و هوشیار آن به سوی تندروی‌هايی از اين جنس می‌رود. دقيقاً به همین دلیل است که هاشمی متحدی طبیعی برای این جنبش به شمار می‌رود و باز به همين دليل است که، به نظر من، تخریب هاشمی – در سال‌های اصلاحات – حرکتی نسنجیده و شتاب‌زده بود. این‌ها به این معنا نيست که هاشمی رهبری مطلوب است. اما نادیده گرفتن توانایی‌های و نفوذِ سياسی‌اش، و شناخت‌اش از مکانیزم‌ها و قابليت‌های اين نظام هم خطاست. بحث توانايی‌های مديریتی و سیاسی هاشمی و قابلیت‌های رهبری سياسی او، بحثی جداگانه است که باید در جای خود به آن رسیدگی شود. اما اين اشاره‌ی طولانی صرفاً از اين رو بود که ملاکی داشته باشیم برای یک رجلِ سیاسی در متن و پيکره‌ی تصمیم‌گيری‌های سياسی نظام و یک رهبر سياسی تازه که به سرعت قابلیت‌های رهبری‌اش را در زمانی کوتاه در صحنه‌ی سیاسی نشان داده است در حالی که هم‌چنان‌ خارج از ساختار تصمیم‌گيری سياسی نظام است.

از سخن دور نیفتم. مغزِ حرفِ من اين بود که ميرحسين موسوی هم جلوه و جنبه‌ای تازه به عمل سیاسی و رهبری سياسی داده است و هم جانِ تازه‌ای در سیاست‌ورزی مسؤولانه و خردمندانه دميده است. اين نکته برای کشوری که رهبرانِ سیاسی همواره در آن اسیر ملاحظاتِ جناحی و محبوس تملق و چاپلوسی بوده‌اند، نکته‌ای است مهم و فرصتی است مغتنم. پيام موسوی و خواسته‌ی ملت چيزی جز این نيست که حاکمانِ سیاسی، حاکمان خوب و باکفايتی باشند. خلع و عزلِ سیاست‌مداران، بدون این‌که راهِ بهبود و اصلاح را به آن‌ها نشان دهيم، بيشتر نشان‌دهنده‌ی سلیقه‌های شخصی و اشتياق به قدرت است. ميرحسین در سخنان‌اش و در عمل‌اش همواره نشانگری از عملِ سیاسی مسؤولانه بوده است. بر خلافِ سیاست‌مدارانی که با مصادره کردن نام ملت و نمايش اقتدار و عظمت به نام ملت، کاری جز تحقیر ملت نکرده‌اند، موسوی لایه‌های مختلف اين ملت را جدی گرفته است و حتی در برابر مخالفان سرسخت‌اش از اصول اخلاقی‌اش دست نکشیده است. تندخويی و درشتی که صفت و ويژگی بارز مخالفان او بوده است، تبديل به يکی از صفات او نشد. هر چقدر طرف مقابل با بی‌خردی و شتاب‌زدگی، به سوی تحقير، تمسخر و رجزخوانی رفته است، میرحسین الگويی از خویشتن‌داری و صبر و ايمان بوده است. هر چقدر طرف مقابل با رفتارهای عصبی و خشم‌ناک کوشش کرده او را به سوی منازعه و خشونت سوق بدهد، او از بازی کردن در ميدان خشونت و بی‌اخلاقی تن زده است. این‌ها دستاوردهای کمی نیستند. یک بار دیگر نوشته‌ام که مجموعه‌ی بيانيه‌ها و مصاحبه‌های موسوی منشوری است مثال‌زدنی از یک حرکت و نهضتِ سیاسی فوق‌العاده هوش‌مند که نه هدف‌اش را گم می‌کند و نه دست از ارزش‌های‌اش می‌کشد؛ نه مردم را نادیده می‌گيرد و نه اسير بازی‌های تبلیغاتی و سياسی می‌شود.

ملت ايران این تولد سبز را به موسوی مديون است. بدون شک، آينده‌ای روشن و درخشان در انتظار مردمِ ماست. آينده‌ای که در آن هیچ کس محکوم به سکوت و ترس نیست. آينده‌ای که در آن هر شهروند ايرانی عزت و حرمت دارد. آينده‌ای که در آن هیچ رسانه‌ای ناگزیر به مجیزگویی قدرت نيست. آینده‌ای که در آن امنیت و کرامتِ انسان‌ها در پای میل صاحبان قدرت قربانی نمی‌شود. آينده‌ای که در آن سوءظن و پرونده‌سازی ويژگی بارز قدرت سياسی نيست. آينده‌ای که در آن علم و معرفت، دانشگاه و دانش‌پژوهی حرمت دارد و حکمت – اين گمشده‌ی مؤمنان – محبوس و مقیدِ هوس‌‌بازی‌های سیاسی و تقسیم‌بندی‌های جناحی نيست. آينده‌ای که در آن دين و اخلاق بازيچه‌ی رسيدن به جاه و مقام نيست. آينده‌ای که در آن دروغ و ریا تبدیل به فضيلت نمی‌شود. آینده‌ای که در آن بیدادگری خوار است و دادگستری و معدلت‌پروریِ بدون تبعيض چراغِ راهِ دستگاه قضاست. این آینده برای ما آينده‌ای است خواستنی و آرمانی که جهتِ کوشش‌های ما به سوی آن است. این خودآگاهی و اين بصیرت را مدیون استقامت و پایداری موسوی هستيم که هم امید را در ما تقويت کرده است و هم خود دست از دامنِ امید نکشیده است. موسوی از آن رهبرانِ سياسی است که نماد لکنت نداشتن در برابر قدرت است. و طرفه آن است که او نيز همچون موسی، هنگام سخن گفتن، آماج تمسخر حريفان تندخو و افراطی خود بوده است، اما قدرتِ ایمان و بينش و بصیرت بالای سیاسی‌اش مانع از منفعل شدن‌اش شده است.

این‌ها که نوشته‌ام شاید حمل بر ستايش و اغراق شود. اما وقتی خودِ موسوی از رفتن به سوی کيش شخصیت پرهیز دارد و مردم را از افتادن به دامِ تقدیس افراد باز می‌دارد و هنگامی که خودش به روی نقد و شنیدنِ همه‌ی سخن‌ها گشوده است، نمی‌توان اين سخنان را اغراق درباره‌ی او دانست. ما در این يک‌سال با او زيسته‌ايم. مبارزه و استقامت را با او زيسته‌ايم. صبر و ايمان را با او زندگی کرده‌ایم. اين‌ها دستاوردهای کمی نیستند. با تمام قربانيانی که داده‌ايم، با خیل شهدای‌مان، با تمام آرزوهای سبز و سرخی که داشته‌ايم، او قدم به قدم همراه ما بوده است. ما يک سپاس به او مديون‌ايم. در اين بیداری و این خيزش، این آگاهی و این بینش و در شکل دادن به آينده‌ای روشن برای ایران او سهمی مهم دارد. ترديدی ندارم که در اين سالِ «صبر و استقامت» که در پيش داريم، جنبه‌های تازه‌تری از توانايی‌های او را برای رهبری سياسی خواهيم شناخت و قدردانِ آن خواهیم بود

۱۳۸۸ اسفند ۲۵, سه‌شنبه

دل یا عقل؟

دل یا عقل؟
بعضی وقتها دلتون یه چیز می گه... و عقلتون یه چیز دیگه.



اما جفتشون غلط زیادی می کنن... شما به ولایت فقیه گوش کنین!

۱۳۸۸ بهمن ۲۸, چهارشنبه

جوابیه حسین کروبی به دادستان تهران در مصاحبه با رادیو زمانه:" کار دست قوه‏ی قضاییه نیست"

جوابیه حسین کروبی به دادستان تهران در مصاحبه با رادیو زمانه:" کار دست قوه‏ی قضاییه نیست"

در روز دوشنبه، ۲۶ بهمن دستگاه‏های قانونی کشور آغاز به کار کردند و دادستان تهران در رابطه با مسائلی که اتفاق افتاده، از جمله دستگیری و مضروب شدن فرزند مهدی کروبی، اظهار نظر کرده است. او گفته است که دستور دستگیری علی کروبی به هیچ‏ عنوان صادر نشده و در گزارش هیچ یک از نهادهای انتظامی نیز سندی مبنی بر دستگیر شدن آقای علی کروبی وجود ندارد. ایشان گفته‏اند: «اگر علی کروبی راست می‏گوید، باید مکان و محل مسجدی را که در آن نگاه‌داری یا مضروب شده است بگوید.» این اظهار نظر دادستان تهران چه مفهومی دارد؟ این سؤال را در گفت‏وگو با حسین کروبی، فرزند دیگر مهدی کروبی و برادر علی کروبی، در میان گذاشته‏ام. آقای کروبی! دادستان تهران، آقای جعفری دولت‏‏‏آبادی گفته‏اند که اصلا دستوری مبنی بر دستگیری آقای علی کروبی وجود نداشته است. نظر شما در مورد این اظهار نظر چیست؟ واقعیت این است که حکم دستگیری نبود. ایشان همراه خود من و حاج‏آقا در راهپیمایی بود. زمانی که به حاج‏آقا حمله کردند، بچه‏های نیروی انتظامی او را دستگیر کردند. ایشان درست می‏گوید، حکم دستگیری در بین نبود. توسط خود نیروی انتظامی دستگیر و بعد تحویل لباس شخصی‏ها شد. البته ایشان گفته‏اند که اگر جریان صحت دارد، باید برادر شما ثابت کنند توسط چه کسانی دستگیر و به کجا منتقل شده‏اند. در نامه‏ی مادرم خیلی صریح نوشته شده که او را به مسجد امیرالمؤمنین برده‏اند. خود علی مسجد را دیده است. چون اول که به داخل مسجد رفته، چشم‏اش باز بوده است. بعد از مسجد در ساعت شش بعدازظهر او را به نیروی انتظامی برده‏اند. مادرم در نامه‏اش اسم پایگاه نیروی انتظامی را هم نوشته است. در پایگاه نیروی انتظامی از او تعهد خواسته‏اند که بنویسد کتک نخورده است. ایشان هم می‏گوید: «در حالی که سر من شکسته و بدنم کبود است، چگونه تعهد بدهم که کتک نخورده‏ام!؟» از او می‏خواهند تعهد بدهد که در آن پایگاه نیروی انتظامی کتک نخورده است. ایشان هم این تعهد را می‏دهد. چون واقعا درست بوده و او در نیروی انتظامی کتک نخورده بود. بلکه توسط بچه‏های بسیج در مسجد امیرالمؤمنین کتک خورده بوده است. تمام این‏ها ثبت و ضبط شده است. دادستان تهران گفته است سندی مبنی بر دستگیر شدن آقای علی کروبی وجود ندارد با توجه به مسائلی که ظاهرا روشن است، مفهوم صحبت دادستان تهران چه می‏تواند باشد؟ البته واقعیت این است که من صحبت‏های خود دادستان را هنوز نخوانده و نشنیده‏ام. از شما دارم می‏شنوم. ولی اگر دادستان این صحبت را کرده است، کاملا مشخص است که اصلا سیستم قضا ذره‏ای به زیرمجموعه‏ی خود که به یک معنا نیروی انتظامی است، حاکم نیست. یعنی معلوم است که قضا در دست کسان دیگری است که خود دادستان از همه چیز بی‏خبر است. حتما هم همین‏طور است؛ با تعاریفی که از آقای دادستان شنیده‏ایم، اصلا کار دست بچه‏های دادستانی نیست. بلکه کار دست جاهای دیگری است که خود دستگیر می‏کنند، خود مضروب می‏کنند و خودشان هم آزاد می‏کنند. به این ترتیب، آیا راه پی‏گیری قانونی برای شما وجود ندارد؟ مادرم در نامه‏ای که به آقای خامنه‏ای نوشته‏اند، از ایشان درخواست کرده‏اند که این قضیه را پی‏گیری کنند. چون این مساله‏ای نیست که دادستان بخواهد پی‏گیری کند و ذره‏ای به او جواب بدهند. این مساله زمانی روشن می‏شود که خود آقای خامنه‏ای هیأتی را معین کند تا معلوم شود ایشان را کجا برده‏اند. برادرم هم ساختمان مسجد و هم پایگاه نیروی انتظامی را کاملا دیده است. حتی بعضی از نیروهایی را هم که کتک‏اش زده‏اند، دیده است. هیچ کاری ندارد؛ کافی است هیأتی از سوی رهبری مشخص شود تا تمام ابعاد قضیه روشن شود. شما هیچ نوع پیگیری قانونی با وکیل و از طریق دادگستری انجام نخواهید داد؟ نه؛ چون فایده‏ای ندارد. اصلا به کجا باید شکایت کنیم!؟ پیش از این هم گفتم که حتی اگر آقای جعفری، دادستان تهران بخواهد این کار را پی‏گیری کند، به هیچ جایی نخواهد رسید. این کار فقط توسط خود رهبری باید پی‏گیری شود. اگر ایشان هیأتی را تعیین کنند ممکن است به جایی برسد. در کهریزک که چهار نفر کشته شدند، با آن همه جنایت‏ها و اعمال شنیعی که آن‏جا صورت گرفت، تا خود رهبری نخواست کهریزک تعطیل شود، کهریزک تعطیل ‏نشد. در ارتباط با این موضوع هم باید خود رهبری بخواهد قضیه پی‏گیری شود. وگرنه مقام دیگری جرأت و اصلا اختیارش را ندارد که بخواهد این کار را دنبال کند. آقای کروبی، به نظر می‏آید بخش مهم حادثه‏ای که برای برادر شما اتفاق افتاده است، مانند موارد دیگری که برای خیلی از دستگیرشدگان پیش آمده، در حوزه‏ی لباس‏ شخصی‏ها روی داده است. با توجه به این که آقای کروبی در ارتباط با این مساله فعال بودند، مساله‏ی لباس شخصی‏ها کجا بررسی می‏شود؟ واقعیت این است که لباس شخصی‏ها از حاشیه‏ی امنیتی بسیار قوی‏ای برخوردار هستند و دست به هرکاری می‏توانند بزنند. از جاهای بسیار قوی حمایت می‏شوند. این نیروها از سال ۷۶ که انتخابات به دست اصلاح‏طلبان افتاد، وجود دارند. هر روز هم قوی‏تر شد‏ه‏اند که ضعیف‏تر نشده‏اند. پس اصلا کار دست قوه‏ی قضاییه و جاهای دیگر نیست. خود دستگاه رهبری باید این مساله را پی‏گیری کند. چون اصلا کسی جرأت ورود به آن حوزه را ندارد. حال چه رییس قوه‏ی قضاییه باشد و چه مقام دادستانی باشد.

۱۳۸۸ بهمن ۲۶, دوشنبه

اشتباه عبور از میرحسین و کروبی را تکرار نخواهیم کرد!‌

اشتباه عبور از میرحسین و کروبی را تکرار نخواهیم کرد!‌

دیروز هم از آفت رهبران خودخوانده برای جنبش سبز نوشتاری در این سایت منتشر شد. یادداشت وارده زیر نیز به همین دغدغه می‌پردازد:

کسانی امروز ادعای رهبری جنبش را دارند و با کراوات سبز پشت نمادهای سبز عکس یادگاری می گیرند که حتی بسیاری‌شان انتخابات را در حمایت از میرحسین موسوی تحریم کرده بودند. افرادی شعارهای بی‌محتوایی چون "استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی" را در بوق و کرنا می‌کنند که گویی جنبش سبز ملت ایران از دل کاخ سفید آمریکا و به قول آنها "پریزیدنت اوباما" بیرون می‌آيد. نتیجه اش چه می‌شود؟ مبارزه‌ای که با سکوت و شعار "رای من کجاست" آغاز شده بود به خشونت بی حاصل می‌انجامد و در بازی ساختارشکنانه‌ای که ایجاد می‌شود از ظرفیت‌های جنبش برای حضور در خیابان و چانه زنی در میدان می‌کاهد.

جنبش سبز درست است که با شعار "هرشهروند یک ستاد" سعی داشت با گسترش شبکه‌های اجتماعی و حرکت‌های خودجوش مردمی نسبت به احقاق حق اقدام کند اما جنبشی بی سر و پیکر هم نبود که از سلطنت طلبان تا منافقان و عافیت طلبان همه و همه مدعی رهبری آن شوند و درحالیکه به تحریم انتخابات پرداخته بودند، به لطف رسانه‌ای که دارند از زبان مردم ایران برای پیگیری حق رایشان تصمیم‌گیری نمایند.

ملت ایران در ۲۵ خرداد بزرگ‌ترین همایش سراسری و حق طلبانه خود را برگزار کردند تا از میرحسین موسوی بخواهند پاسدار رای‌شان باشد و از حق آنها نگذرد که او هم حق مطلب ادا کرد.

دیگر اینکه بیانیه شماره ۱۷ میرحسین را به پای تحلیل و تدقین بگذاریم و از کف و سقف مطالبات بگوییم که او از "کف" می‌گوید و ما "سقف" را می‌خواهیم دیگر چه صیغه ای است. "سقف" را می‌خواهید، "بسم الله"! یک بلیط یک طرفه به سمت تهران بگیرید و در تظاهرات ملت شعار سقف مطالباتتان را بدهید. وگرنه بلی، خیلی راحت است در واشنگنتن، پایتخت آمریکا، به خیابان بریزید و شعار دهید: "می‌جنگم، می‌میرم، رای‌مو پس می‌گیرم". بعد هم تندترین شعارها بدهید و از بالا تا پایین قانون اساسی را به نقد بکشید. هنر آن است که در خیابان‌های تهران و چشم در چشم نیروهای نظامی بی‌رحم دولت کودتا همین شعارها را سر بدهید!‌

جنبش سبز با میرحسین موسوی زاده شد، به همراهی با کروبی افتخار کرد و به حمایت خاتمی امیدوار بود. امروز هم اگر قرار است این جنبش به حیات خود ادامه دهد و خواست ملت ایران را پیگیری نماید باید به رابطه دو طرفه رای به میرحسین و پاسخ از میرحسین وفادار باشد. در این جنبش البته که بنا به ماهیت شبکه‌ای و غیرمتمرکز آن، همه می‌توانند نظر دهند و همه می‌توانند سهیم باشند اما کسانی که از میرحسین موسوی عبور می‌کنند خواسته یا ناخواسته در خدمت اصحاب کودتا عمل می‌نمایند. یک بار شعار عافیت‌طلبانه و خام عبور از خاتمی داده شد و پیامدهای ناگوار آن را به چشم خود دیدیم و شاهد بودیم که اقتدارگرایان چگونه از آب گل‌‌آلود تز ابتر عبور از خاتمی ماهی‌ گرفتند! کمی بصیرت و حافظه تاریخی داشته باشیم و بپذیریم که حمایت از میرحسین موسوی و مهدی کروبی و سیدمحمد خاتمی باید کف و سقف جنبش در این مرحله از حیات جنبش باشد

صادق محصولی : هيچ عددي كه در مورد خط فقر اعلام مي شود را قبول ندارم

صادق محصولی : هيچ عددي كه در مورد خط فقر اعلام مي شود را قبول ندارم



شبکه جنبش راه سبز (جرس): وزير رفاه و تامين اجتماعي دولت محمود احمدی نژاد گفت: هيچ كدام از آمارهايي كه درمورد خط فقر اعلام مي شود، كارشناسي نيست و هنوز كار كارشناسي دقيقي در اين رابطه انجام نشده است.


صادق محصولي در گفتگو با ايلنا درباره ميزان خط فقر اعلام شده در برخي مراكز كارشناسي اظهار داشت: در مورد هيچ كدام از اعدادي كه در مورد خط فقر عنوان مي‌شود، كار كارشناسي صورت نگرفته زيراخط فقر تعاريف مختلف دارد.


وي افزود: براساس تعاريف خط فقر شامل خط فقر مطلق، شديد و نسبي است كه البته هركدام تعاريف جداگانه‌اي دارد و براي هر كشور اين تعاريف فرق مي‌كند.


وي با بيان اينكه خط فقر يك دلاري نيز در تعاريف وجود دارد، تصريح كرد: يعني اگر يك نفر روزي يك دلار درآمد داشته باشد در ماه درآمد او 120 هزار تومان مي‌شود؛ اما آيا مي‌توان اين درآمد را براي يك خانواده چهار نفري گفت كه خط فقر مناسبي است؟ به نظر من اين‌طور نيست و با اينكه در دنيا به عنوان ملاك است براي ما ملاك قابل قبول نيست.


وزير رفاه خاطرنشان كرد: ضمن اينكه خط فقر شهر به شهر، روستا به روستا و مركز يك استان با ديگري فرق مي‌كند، بنابراين هركدام از اين عددها كه گفته مي‌شود كاركارشناسي بر روي آنها صورت نگرفته است.
وي ادامه داد: كار كارشناسي آن است كه ما براي هركدام از مناطق و هركدام از دوره‌ها به صورت متناسب رقمي را برآورد و اعلام كنيم.


محصولي در پاسخ به اين سئوال كه اخيرا بانك مركزي خط فقر را بيش از 700 هزار تومان اعلام كرده است، عنوان كرد: اين آمار را قطعا بانك مركزي اعلام نكرده و حتي دولت نيز هنوز هيچ رقمي را منتشر نكرده است.


وزير رفاه و تامين اجتماعي با ذكر دو مثال از دو خط فقر گفت: خط فقر مطلق برخلاف ظاهر تعريف آن از خط فقر شديد بدتر نيست، خط فقر شديد بد است.
او ادامه داد: در خط فقر مطلق علاوه برحدود 2هزار كالري كه بايد در خط فقر شديد درآمد داشته باشد كه بتواند در روز جذب و مصرف كند، موضوع آموزش، حمل و نقل و پوشاك و... جاي مي‌گيرد. پس ملاحظه مي‌شود كه اگر كسي بگويد خط فقر اين است، قطعا اشتباه گفته است.


محصولي تاكيد كرد: مگر اينكه كار كارشناسي دقيقي انجام داده باشد كه كدام ملاك از خط فقر شامل شديد، مطلق يا حتي يك دلاري مد نظر است.

گفتنی است محمود احمدی نژاد در شهریور ماه گذشته طی یک کنفرانس خبري حاضر به پذيرش اينکه دولت بايد خط فقر را اعلام کند نشد و خط فقر را امري سرکاري دانست.


عبدالرضا مصري وزير سابق رفاه اعلام خط فقر را امري بي فايده مي دانست و هيچ گاه حاضر به محاسبه و اعلان آن نشد.

29 اسفند - سالگرد ملی شدن نفت

با توجه به در پیش بودن روزهای پایانی سال و اعلام برنامه از سوی اعضای جنبش سبز برای تظاهرات در چهارشنبه آخر سال. از اونجایی که طبق روال هر سال به احتمال زیاد مجروح و خسارات زیادی خواهد داد که هم مسلما سبزها راضی به اون نیستند و از سوی دیگه دستاویزی خواهد شد برای حکومت فاسد تا بدین وسیله سرکوب ها رو تشدید کنه. نظر من اینه که روز 29 اسفند و در سالگرد ملی شدن نفت توسط دولت مرحوم مصدق که تعطیل هم هست روز تظاهرات ضد استبدادی برای سبزها اعلام بشه.


تظاهرات با شکوه سبزها در روز استقلال صنعت نفت ایران بسیار باشکوه تر خواهد شد .


هفت عضو یک خانواده در زندان اوین

کلمه: صفورا تفنگچی‌ها و ابوالحسن دارالشفایی روز چهارشنبه ۲۱ بهمن ماه در پی احضار به وزارت اطلاعات بازداشت شده و به زندان اوین منتقل شده‌اند.این در حالی است که بنفشه و جمیله دارالشفایی هفته گذشته در پی احضار به وزارت اطلاعات بازداشت شده و در زندان اوین به سر می‌برند. هم‌چنین یاشار دارالشفا پسرعموی این دو نیز از ۱۴ بهمن ماه بازداشت و در زندان اوین نگهداری می‌شود. در ۱۵ بهمن‌ماه مادر وی، توران کبیری و بردارش کاوه درالشفایی نیز بازداشت شده بودند که یک روز پس از آن آزاد شدند.

به گزارش سایت تحول سبز، به نوشته بهمن دارالشفایی، روزنامه‌نگار، توران کبیری و کاوه درالشفایی نیز روز چهارشبه مجددا به وزارت اطلاعات احضار شده و آنان نیز بازداشت و به زندان اوین منتقل شده‌اند. بهمن درالشفایی در وبلاگ خود از تماس تلفنی پدرش از زندان اوین در روزجمعه خبر داده است. پدر وی گفته است که برای او وکیل بگیرند. به این ترتیب هفت عضو خانواده‌ی دارالشفایی (دارالشفا) هم اکنون در زندان اوین در بازداشت به سر می‌برند.

ابوالحسن دارالشفایی پیش‌تر در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ماه در روز جهانی کارگر بازداشت و به مدت ۷ هفته در زندان اوین به سر برده بود. وی ۴۴ روز از این مدت را در سلول انفرادی بوده است. هم‌چنین یاشار دارالشفا نیز در ۱۳ آبان گذشته بازداشت و به مدت ۲۰ روز در زندان اوین بود تا با قرار کفالت از زندان آزاد شد

دادستان تهران:علی کروبی بازداشت نشده بود

دادستان تهران:علی کروبی بازداشت نشده بود

دلايل و محل نگهداري خود را اعلام كند -

جعفري دولت‌آبادي دادستان تهران تاكيدکرد : هيچ دستوري مبني بر بازداشت علي كروبي صادر نشده بود.

به گزارش ایلنا وی گفت:‌ «اگر ايشان ادعا دارد كه بازداشت شده است،بايد دلايل و محل نگهداري خود را اعلام كند.»

عباس جعفري دولت آبادي در خصوص خبر بازداشت علي كروبي اظهارداشت:‌ « عصر روز 22بهمن از طريق برخي از رسانه‌ها مطلع شدم كه فرزند آقاي كروبي بازداشت شده كه سريعا اين موضوع را پيگيري كردم. »

دادستان تهران ادامه داد:« ‌در استعلام‌هاي به عمل آمده از نيروي انتظامي، سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات مطلع شديم كه چنين شخصي اصلا بازداشت نشده است.»

وي تاكيد كرد:هيچ دستوري براي بازداشت علي كروبي صارد نشده بود و اگر ايشان ادعا دارد كه بازداشت شده بايد دلايل و محل نگهداري خود را اعلام كند.

جعفري دولت آبادي همچنين در خصوص اظهارات يكي از مقامات نيروي انتظامي مبني براينكه بازداشت شدگان 22 بهمن تا 20 فروردين در بازداشت خواهند بود،گفت:‌چنين تصميمي گرفته نشده بود و سياست دستگاه قضايي نيز اين چنين نيست.

دادستان تهران همچنين از آزادي بازداشت شدگان روز 22 بهمن خبر دادو گفت:با توجه به پيروزي شكوهمندي كه مردم در راه پيمايي روز 22 بهمن بدست آوردند،اكثر افرادي كه در آن روز توسط نيروي انتظامي بازداشت شده بودند،آزاد شدند.

گفتنی است که علی کروبی روز 22 بهمن به گزارش تمام خبرگزاری ها و خانواده اش دستگیر شده بود و پس ازآزادی اش فاطمه کروبی نامه ای به آقای خامنه ای نوشت و شرایط نگهداری و شکنجه وی را توضیح داد.

داستان‌ما، این رنج بی‌حساب

داستان‌ما، این رنج بی‌حساب

22بهمن88 آمد و رفت. با همه آرزوهایی که بدان بود. بسیاری براین باور

بودند که چون مناسبتهای دیگر طی این چند ماه اخیر به درگیریهایی بینجامد.
برخی براین بودند که ازشمار راهپیمایان همیشگی کاسته می‌شود. و گروهی نیز
باور داشتند که چون همه خواهند آمد و این روز را وجه‌المصالحه درگیریها و
دعواهای سیاسی خود نخواهند کرد، پس این حضور همه‌جانبه می‌تواند مسیری
برای آرامش و کاهش دامنه اختلافات باشد. و گروهی نیز باهمه شواهد و قرائن
درپی بروز حتی اندکی نا آرامی بودند تا بازهم ازین نمد برای خود کلاهی
بسازند.


مسلم است که حکومت ، هرکه در مقام حکومت باشد ؛ چه حق باشد چه باطل ؛ چه
مسلمان باشد چه کافر .... همواره درپی آرامش درتمام شئون کشور خود است و
طرفهای مقابلش را هرچند هم که باخود دشمن بدارد ، نمی‌خواهد آنان را
همیشه در سنگر مقابل خود ببیند و با چشمی ناآرام و نامطمئن ، سربر بالین
بگذارد.


در آستانه 22 بهمن ، همه در اطلاعیه‌ها و بیانیه‌هایی به حضور همیشگی
مردم دراین مراسم تاکید کردند. چه رسمی و چه غیررسمی. چه حکومتی و چه
مخالفان دولت.بویژه سران حکومت براین نکته بارها تاکید کردند که این روز
متعلق به هیچ جناحی نیست و هیچ کس حق مصادره آن را به نفع خود ندارد.
روز موعود فرا رسید. همه هم آمدند.اما اولین بهره‌برداری جانبدارانه را حکومت کرد.
در روز راهپیمایی ، باید همانگونه که برای جلوگیری از خودنمایی مخالفان ،
صفوفی از نیروهای ویژه در گلوگاهها با تجهیزات کامل ، آماده
نگهداشته‌بودند و همانگونه که از ساعتها پیش از شروع مراسم ، میدان آزادی
را از نیروهای مشخص پرکردند، تا از تشنج احتمالی به هنگام پخش مستقیم
مراسم جلوگیری کنند ؛ به نیروهایشان نیز متذکر می‌شدند تا از توزیع اقلام
تفرقه افکنانه بپرهیزند. اما چنین نکردند و تراکتهایی درحجم زیاد و
درمذمت منتقدین پخش کردند.


در میانه راهپیمایی ، تابوتهایی به نشانه تشییع جنازه سران منتقد با
نشانها و علایم مشمئز کننده به میان جمعیت فرستادند.
حتی حضور سران مخالف را در راهپیمایی برنتافتند و گروههای ویژه و
مامورشان ، برآنان تاختند و به ضرب و شتم و اهانت بدانها پرداختند. و راه
را بر خیل عظیمی از مردم بستند.


در قطعنامه پایانی مراسم نیز همان حرفهای چند ماه پیش حکومت در مذمت
مخالفان تکرار شد.


اطلاعیه رهبری و موضع‌گیری‌اش علیه مخالفان دولت ، نشان داد که همه
تبلیغاتشان درفراخوانی مردم به وحدت ، چشم‌داشتن به مقصود خود است نه
منافع عمومی. جاداشت که در اطلاعیه مزبور، به جای "معاندان و فريب
خوردگان داخلي"، تنها به مخالفان خارجی اشاره می‌شد؛ چه در آن صورت ،
ایرانیان را عضو خانواده‌ای بزرگ می‌خواندند و مخالفان را از بهره‌برداری
از اختلافات داخلی ناامید می‌ساختند. اما چنین نشد.


پس‌از پایان مراسم نیز در خلاء اطلاع‌رسانی غیردولتی به علت تعطیلی چند
روزه کشور ، بابمباران تبلیغاتی و روی‌آوردن به برنامه‌سازیهای یکطرفه ،
جهت‌دار و مسموم تلویزیونی ، حتی از برنامه کودک نیز برای نیل به مقصود
خود چشم نپوشیدند ، و همان رویه چند ماه گذشته را ادامه دادند.
پیامهای تبریک برای یکدیگر صادر کردند که برمخالفانمان غلبه یافته‌ایم و
در منابر سخن می‌گویند که مخالفان همچنان یا باید توبه کنند یا سرکوب
خواهند شد.


یکروز پس‌از آن ، خطبای جمعه را برآن داشتند تا درنمازجمعه به تکرار
مواضع سابقشان بپردازند.


همانگونه که این رخدادها نشان می‌دهد ؛ اراده‌ای درمیان بدنه حاکمیت برای
رسیدن به نقطه آرامش و عقلانیت وجود ندارد. و همچون همیشه و بویژه در دو
دهه اخیر ، نگاهشان به مردم ، نگاهی از جنس کالایی تزیینی است تا چون
"
هميشه در لحظه‌ نياز " به بازی بگیرندشان و آنگاه که ازمسیری سنگلاخ
عبور کردند ، باز بر آنان بتازند.


22
بهمن 88 نشان داد که حکومت تا چه پایه ضعیف و شکننده است و حتی از
استفاده از دروغ و فریب و نیرنگ هم برای بقا در قدرت ابایی ندارد.
اکنون آیا چنین حکومتی پیروز است؟


آیا وعده‌هایش در آینده خریدارانی خواهد یافت؟
آیا با چنین سخافتی روی‌آرامش خواهد دید؟
آیا می‌توان به آینده‌ای روشن برای آن امید داشت؟

ما را رها کنید در این رنج بی‌حساب
با قلب پاره پاره و با سینه ای کباب
از درس و بحث و مدرسه ام حاصلی نشد
کی میتوان رسید به دریا ازین سراب
هرچه فرا گرفتم و هرچه ورق زدم
چیزی نبود غیر حجابی پس حجاب
ما عیب و نقص خویش و جمال و کمال غیر
پنهان نموده ایم چو پیری پی خضاب
این جاهلان که دعوی ارشاد می‌کنند
در حلقه شان بغیر «منم» تحفه ای میاب


"
امام خمینی

۱۳۸۸ بهمن ۲۲, پنجشنبه

حمله نیروهای ضد شورش کودتا به راهپیمایان/ جمعیت سبزهرلحظه بیشتر

نیروهای ضد شورش کودتا شلیک گاز اشک‌آور را به سمت مردم آغاز کردند. به گزارش ندای سبز آزادی، نیروهای ضد شورش مستقر در خیابان اشرفی اصفهانی با معترضین سبز درگیر شده‌اند. شاهدان عینی خبر از شلیک گلوله و گاز اشک‌اور داده‌اند. درگیری‌های پراکنده‌ای نیز در فلکه دوم میدان صادقیه تهران رخ داده است. نیروهای ضدشورش در این منطقه نیز از گاز اشک‌آور استفاده کرده‌اند. این درگیری‌ها در حالی صورت می‌گیرد که لحظه به لحظه به خیل معترضین سبزپوش در خیابان‌های تهران افزوده می‌شود. شبکه بین‌المللی جام جم نیز همه توان خود را به کار گرفته است تا تصویری غیرواقعی از راهپیمایی امروز را به دنیا مخابره کند. این شبکه خبری تا به این لحظه تنها به نماهای بسته‌ای از میدان آزادی و سخنرانی رئیس دولت کودتا بسنده کرده است و از انتشار هر گونه تصویری از تجمع گسترده سبزها در میدان صادقیه تهران خودداری کرده است. اخبار تکمیلی متعاقبا اعلام خواهد شد.

حمله به خودروی مهدی کروبی


خودروی مهدی کروبی از رهبران جنبش سبز دقایقی پیش مورد حمله نیروهای فشار قرار گرفت.

به گزارش خبرنگار جرس، کروبی در بزرگراه اشرفی اصفهانی مورد حمله نیروهای بسیجی و امنیتی قرار گرفت و شیشه های ماشین او را شکستند.

گفته می شود که به کروبی آسیبی جدی وارد نیامده اما هم ماشین او و هم خودروهای اطرافیان و هواداران جبش سبز که اطراف او بودند مورد آسیب واقع شده اند. در این هجوم فرزند مهدی کروبی "علی کروبی" نیز بازداشت شد.

۱۳۸۸ بهمن ۲۰, سه‌شنبه

زنده باد آزادی، زنده باد میدان آزادی


اگر انسان با «مار» مواجه شود یا باید راه خود را کج کرده و عرصه را به مار واگذار کند یا اینکه مار را از پای درآورد. بزرگترین اشتباه این است که مار را زخمی کرده و رهایش نمائید. مار زخمی، خطرناک ترین موجود است.
هنگامی که حکومت دست به تقلب در انتخابات زد و آراء را بطرز عجیبی به میل خود تغییر داد، بلافاصله خود رهبر به میدان آمد تا به همه اعلام کند که با من طرف هستید!
مردم می توانستند پیام تهدید رهبر را شنیده و به روی خود نیاورند که چه اتفاقی افتاده است و بدنبال زندگی عادی خود بروند و خود را با خطر مواجه نکنند، ولی انتخاب مردم این بود که در برابر ظلم بایستند و از حق خود دفاع کنند. هشت ماه گذشته و مردم دورافتاده ترین دهات هم متوجه شده اند که طرف اصلی دعوا رهبر است. رهبری که زخمی شده و در پی انتقام است.
22 بهمن روزی است که مردم با صرف چند ساعت وقت و حضور آرام در خیابانها قادر خواهد بود کار این مار زخمی را تمام کنند. نیازی به خطر کردن و درگیری نیست، فقط حضور گسترده و آرام انبوه مردم است که چاره ساز خواهد بود. اما رها کردن این مار زخمی، خسارات ویرانگر و جبران ناپذیری برای همه خواهد داشت. اگر رژیم موفق شود در 22 بهمن نمایشنامه خود را بر روی صحنه میدان آزادی اجرا نماید و این توهم را در داخل کشور و این تصور را در خارج از کشور تبلیغ نماید که اعتراضات «مردمی» نیست، بلایی بر سر این ملت خواهند آورد که مغول نیاورده باشد.
وقتی ماشین اعدام و جنایت براه بیفتد، وقتی که جلاد به ریختن خون جوانانمان عادت کند، وقتی که دانشجویانمان را به سیاهچالها بیندازند، وقتی که ادارات و کارخانجات را تسویه کنند و وقتی که حتی در خانه هایمان نیز آزادی و امنیت نداشته باشیم، متوقف کردن استبداد دیگر با راهپیمائی مسالمت آمیز و بدون خطر میسر نخواهد بود، صدها هزار کشته می خواهد.
نهم دیماه میدان انقلاب را با چند ده هزار نفر جمعیت دولتی پر کردند و بعداً آنرا چند صد هزار نفر کردند و بر سر ملت کوبیدند، خامنه ای آنرا دهها میلیون نامید و وزیر خارجه کودتا با بیشرمی، چشم در چشم پرسشگر سی ان ان آن جمعیت اندک را 45 میلیون نفر دانست. اگر میدان انقلاب گنجایش دهها میلیون نفر را داشته، میدان آزادی چه ظرفیتی خواهد داشت؟
23 بهمن روزی است که یا سیاهترین روز تاریخ این ملت خواهد شد یا اینکه سرآغاز یک از درخشان ترین مقاطع تاریخ این کشور، انتخاب در دستان ماست. حتی یک لحظه را هم نباید از دست داد، همه را باید برای روز پنجشنبه به راهپیمائی تعیین سرنوشت فراخواند. خانه به خانه «درب قلوب» مردم را بزنیم.

۱۳۸۸ بهمن ۱۸, یکشنبه

سردار جوانی:کاري نکنيم که خداي نکرده رهبری از خداوند مرگ خود را بخواهند تا خيانت دوستان را نبيند!

سردار سرتيپ دوم پاسدار يدالله جواني رييس اداره سياسي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي در مراسم اربعين حسيني در مسجد حبيب بن مظاهر اصفهان گفت: دشمن به قدري بر روي ايجاد ترديد بر روي اصل ولايت فقيه کار مي کند که عده اي در روز عاشورا شعار "مرگ بر اصل ولايت فقيه" سر دهند که اين يعني مرگ بر اصل اسلام که هدف دشمن است. وي به موضوع آيت الله منتظري در زمان امام خميني اشاره کرد و افزود: اکنون پس از گذشت حدود بيست سال از اين موضوع هنوز معدود افرادي هستند که ترديد دارند حق با چه کسي بود زيرا منتظري فردي با سابقه مبارزاتي و مرجع تقليد بود، در انتخابات هم افرادي ترديد مي کنند حق با موسوي است يا احمدي نژاد زيرا موسوي فردي با سابقه قابل توجه و نخست وزيري در زمان امام است و اين از مشخصات زمان فتنه است که تشخيص حق از باطل در اين زمان مشکل مي شود. وي با بيان اينکه عاشورا محصول فتنه هاست تاکيد کرد:در زمان فتنه تشخيص حق از باطل دشوار مي شود و در هر حرکت اصلاحي، ريزش هايي وجود داشته که طلحه و زبيرهايي سر برآورند. اکنون نيز مي بينيم افرادي که سال ها با امام بودند، اکنون در برابر مقام معظم رهبري قرار گرفته اند و اينجاست که بايد طلحه و زبيرهاي زمان را بشناسيم که متاسفانه در بين آنان دانه درشت هايي ديده مي شود و افرادي را مي بينيم که سابقه 8 سال رياست جمهوري، نخست وزيري و رياست مجلس را دارند. جواني خاطر نشان کرد: در دو مستند تلويزيوني ميرحسين موسوي اين مساله مشخص است که در مستند اول به ديدار مراجع مي رود و همسر شهيد باکري نشان داده مي شود که مي گويد وقتي موسوي را مي بينم شهيد باکري را حس مي کنم و در مستند دوم مي بينيم براي مخاطب ديگري ساخته مي شود و در آن خانم زهرا رهنورد، معصومه ابتکار و فاطمه معتمد آريا حضور پيدا مي کنند. وي افزود: خانم معتمدآريا نماد يک فمينيست است و حضور زهرا رهنورد در کنار موسوي اين تصور را ايجاد مي کند که پس از پيروزي موسوي، او معاون اول او خواهد شد. رييس اداره سياسي سپاه تصريح کرد: انتخابات باشکوهي برگزار شد ولي حرکت غيرقانوني برخي افراد کام مردم را تلخ کرد چون موسوي وقتي راي نياورد به جاي پيگيري قانوني به کف خيابان رفت و مي بينيم يکي از وزيران دولت اصلاحات به صراحت مطرح مي کند اگر دو الي سه روز جمعيت را کف خيابان نگه داريم رهبري مجبور مي شود دست هاي خود را بالا ببرد و اين يعني اينکه به راي مردم خيانت کند و اين گونه عدالت رهبر زير علامت سوال برود و شايد اين هدف اصلي آنان از اين قضيه بود. جواني در پايان تاکيد کرد: بايد شکر وجود رهبري چنين آگاه را که بيست سال است امام وار ايستاده است به جا آوريم و کاري نکنيم که خداي نکرده آن دعاي امام خميني که در نامه به منتظري از خداوند خواستند مرگ خود را برساند تا خيانت دوستان را نبيند، بر دل ايشان نيز جاري شود زيرا اگر ديروز امام از سوي يک منتظري خون دل مي خورد امروز مقام معظم رهبري از منتظري ها خون دل مي خورد.

متن کامل نامه اعتراضی سیدحسن خمینی به رئیس صداوسیما منتشر شد



پخش برنامه‌ای با عنوان "شاخص" از سوی صدا و سیما به بهانه دهه فجر انقلاب اسلامی که به گونه ای غیر صادقانه و تحریف آمیز شخصیت جامع بنیانگذار جمهوری اسلامی را مخدوش نموده، موجی از نگرانی های عمیق در میان علاقمندان و عاشقان ایشان و تماسها و سئوالات مکرر مردمی را پدید آورده است.

یادگار امام در نامه‌ای اعتراض جدی خود را نسبت به شیوه تحریف‌گونه برنامه سازی پیرامون شخصیت رهبر کبیر انقلاب اسلامی اعلام داشته است. آن چه در پی می‌آید؛ متن نامه حجت الاسلام والمسلمین سید حسن خمینی* به مهندس عزت الله ضرغامی به نقل از سایت جماران بشرح زیر است :

بسمه تعالی

جناب آقای عزت الله ضرغامی
رئیس سازمان صداو سیمای جمهوری اسلامی

با تبریک سی و یکمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، لازم است نکاتی را پیرامون برنامه های صدا وسیمای جمهوری اسلامی در ایام دهه فجر یادآوردی نمایم. خوش داشتم این مطالب را مثل سابق و به طور شفاهی متذکر شوم ولی احساس می کنم اثر سخنان شفاهی کم شده و عمق تاثیر گذاری برنامه های تلویزیون به گونه ای است که محتاج تذکر کتبی است.

چنانکه از منابع موثق شنیده ام، برنامه ای تحت عنوان شاخص در تلویزیون پخش می شود و به گونه ای غیر صادقانه و تحریف آمیز، شخصیت جامع عارف کامل و مهربان و رهبری مقتدر امام خمینی(س) را مخدوش نموده است. جامعه‌ی جوان امروز ما به وسیله آنچه در این برنامه پخش می شود، شخصیت واقعی امام را نمی شناسد و تنها با شخصیت دست ساخته‌ی صدا و سیما آشنا می شود که متاسفانه فرسنگ‌‌ها با حقیقت امام که به فرموده‌ی رهبری انقلاب همه هویت جمهوری اسلامی است، فاصله دارد.

در شرایطی که دشمنان قسم خورده انقلاب و امام با استفاده از رسانه های بیگانه، هر لحظه چهره ای خشن و غیر انسانی و صد البته غیر واقعی از انقلاب شکوهمند اسلامی می سازند، انتظار بی‌هوده‌ای نیست اگر چشم انتظار تبیین شخصیت جامع امام و امت امام در صدا و سیما باشیم و ابعاد بلند معرفتی و ماهیت انسانی انقلاب را که بی شک در میان همه انقلاب های قرن حاضر، بیشترین ارزشهای اسلامی و بشر دوستانه را آفریده، تصویر نماییم. جای تاسف است که در صدا و سیما از هزاران هزار جلوه رأفت و محبت که با اتکا‌ی به جوهره اسلامی و روح بلند مذهب شیعه اثنی عشریه آفریده شد، چشم پوشیده می شود و بدون اشاره به شرایط زمانی خاص به بزرگ نمایی غلط و تحریف گونه ی قضایای گذشته همت می گمارید و به غلط در صدد مشابه سازی تاریخی هستید.

اینجانب جناب عالی را از علاقمندان امام راحل می شناسم و به حکم وظیفه فرزندی امام نسبت به این اشتباه فاحش صدا و سیما و تصمیم گیرندگان چنین موضوعاتی، اعتراض جدی دارم و معتقدم اگر حقیقتا به دنبال شناخت واقعی امام هستید، باید از یاران نزدیک امام دعوت نمایید تا هم شأن نزول سخنان پخش شده را بیان نمایند و هم ناگفته های زندگی امام را بیان کنند.

امیدوارم احتیاجی به تصدیع بیشتر نباشد و دوستان واقعی امام وظیفه خویش را در قبال امام و تحلیل انقلاب اسلامی به انجام برسانند.

سیدحسن خمینی

آقای مطهری , چرا میرحسین باید از حق خود بگذرد?

آقای علی مطهری , چند ماه بعد از انتخابات متوجه شده که در آن دست برده شده و تقلب شده است . چندی است که از راه قبلی بازگشته و در افکارش تعادلی ایجاد کرده است اما کماکان گهگداری باز به جاده خاکی می زند وبه همین دلیل کنترل فرمان را از دست می دهد . آقای علی مطهری این بار از در نصیحت وارد شده است . نصیحت به میرحسین موسوی . مطهری با گذاردن هندوانه در زیر بغل میرحسین که حق با اوست و حرفهایش , درست است اما بیاید به مانند حسین ( ع ) برای اسلام از حق خود بگذرد . آقای مطهری ! مگر میرحسین تا کنون خود را با امام حسین مقایسه کرده بوده است که شما چنین سخن می رانید ؟ بر فرض محال , مگر حسین از حق خود گذشت که اکنون میرحسین را به تبعیت از وی فرا می خوانید ؟ مگر این خامنه ای نیست که چون اسمش " علی " است , مرتبا نام علی را تکرار می کند . به خصوص بعد از انتخابات که مردم به تقلب اعتراض داشته و خواستار اعمال کردن آرای خود بودند ؟ مگر این فرد نیست که مرتبا خود را با علی مقایسه می کند و مردم را خوارج و منافق و دشمن می نامد و مرتب از انتقام گرفتن علی از خوارج و دشمنان می گوید ؟ چرا شما به نصیحت کردن خامنه ای نمی پردازید ؟ چرا وی را که خود را رهبر می داند اشارت نمی کنید تا به مانند علی از حق خود آنهم در مقابل این همه اعتراضات به وی , بگذارد و بگذرد تا ببیند مردم وی را به راحتی کنار زده و شخص دیگری را انتخاب می کنند ؟ مگر کنار رفتن میرحسین دست خود وی است ؟ مگر می تواند ؟ پس تکلیف میلیونها رای مردم چه می شود ؟ مگر مردم رای دادند تا خامنه ای تقلب کند و میرحسین کنار بکشد ؟ این که می گویید تا میرحسین از حق خود بگذرد , حق او نیست . این حق مردم است که در وی متجلی شده است . آقای مطهری ! این مردم هستند که تصمیم می گیرند که حق چیست و با کیست و کجاست . شما بهتر است به نصیحت کردن خامنه ای بپردازید که به دلیل آغشته بودن دستهایش به خون مردم ایران , نه تنها هیچ حقی را در این کشور ندارد , بلکه پاهای ننگین خود را بر روی حق مردم گذاشته است . حقی که مردم به هر صورتی که شده است , از حلقوم وی بیرون خواهند کشید .

موسوی، حلقه ی وصل جنبش سبز با ۲۲ بهمن ۵۷

بزرگداشت دهه فجر که هر ساله برگزار می شود در حقیقت برای هشیاری وبرای تمدید قوا جهت برخورد با باقیمانده ریشه های استبداد است. امروز مردم برای نیل به عدالت و آزادی و حاکمیت مردم بر سرنوشت خود در صحنه حضور دارند و باید بدانیم که ملت ما در این راه صدها هزار شهید داده است “میر حسین موسوی نخست وزیر امام با این جملات به استقبال دهه فجر وراهپیمایی ۲۲ بهمن ماه رفت.

میرحسین موسوی در مصاحبه اخیر خود با “کلمه” بر این اعتقاد خود پای فشرده است که: ” ۲۲ بهمن و انقلاب اسلامی را اکثریت قاطع مردم ما متعلق به صدها هزار شهید می دانند و تاریخ و منش ملت ما با زنجیره ای از این شهدا در شهر و روستا به دیروز انقلاب متصل اند”

به گزارش کلمه ، برخلاف اقدامات افراطیون و اقتدارگراها در تلاش برای ایجاد ارعاب جهت عدم حضور مردم در راهپیمایی ۲۲ بهمن در هفته های منتهی به این روز که در بیانیه ها و رسانه های خود برای مردم شاخ و شانه کشیده و سعی در شکستن صفوف ملت در روز ملی دارند ” باید بدانند که ۲۲ بهمن و انقلاب اسلامی را اکثریت قاطع مردم ما متعلق به صدها هزار شهید می دانند”

شاید در واکنش به این ابراز نگرانی ها بود که میرحسین موسوی تاکید کرد: “راهپیمایی و تجمعات مسالمت آمیز، حق مردم است، زنان و مردان و جوانان و میانسالان و سالخوردگان در اصل هیچ کینه ای نسبت به نیروهای انتظامی و بسیج ندارند چرا که آنها را نیز از خود می دانند. درگیری موقعی پیش می آید که این نیروها در مقابل حرکت آرام مردم قرار می گیرند از هزاران عکس و فیلم های کوتاه مردمی که درعاشورا و یا روزها ی دیگر گرفته شده می توان فیلم مستندی ساخت تا معلوم شود که درگیری ها و فضای تند دنبال آن چگونه ایجاد شده است”

نخست وزیر محبوب امام که در این مدت بارها در بیانیه های خود خشونت علیه مردم را مورد اعتراض قرار داده است یکبار دیگر در گفت و گوی خود خطاب به نیروهای انتظامی گفت:” آنچه توصیه بنده به نیروهای انتظامی و بسیج است، مهربانی و ملاطفت با مردم است”

میرحسین موسوی که به درستی می داند مردم راه سبز خود را با الهام از عدالت خواهی و ظلم ستیزی اهل بیت عصمت و طهارت انتخاب کرده اند به همه ی سبز اندیشان با گرایشات مختلف فکری توصیه کرد:” تمایز خود را با بقیه مردم، چه کم و چه زیاد ،کم کنند. این نهضت از میان مردم برآمده و متعلق به مردم است. همه به شدت باید مراقب اعتقادات، مقدسات و عرف و هنجارهای جامعه باشند”

میرحسین موسوی اما خوب می داند که این مخالفان مردم هستند که به دنبال بهانه برای برخورد و خشونت اند. او چنانکه بیانیه یک تا هفده شاهدی بر آن است و چنانکه جوهره ی وجودی جنبش سبز اقتضا می کند مخالف هر گونه خشونت و به تنش کشیده شدن فضای کشورو برخورد با مردم است ؛ برخلاف افراطیون و تندروها که در رسانه ها و حتی از تریبون مقدس نماز جمعه هم نمی گذرند و با استقبال از ایجاد فضای رعب و وحشت برای اعدام های بیشتر اشتیاق نشان داده و به قوه قضائیه دستمریزاد می گویند. افراطیون و تند روهایی که از هفته ها قبل از راهپیمایی ۲۲ بهمن از ترس و نگرانی مدام در بیانیه های خود به تهدید مردم و معترضان به نتیجه اعلام شده انتخابات و منتقدان به سیاست های دولت مسقر پرداخته و شهر را به جولانگاه نیروهای امنیتی خود تبدیل کرده اند.

موسوی همچنین بارها در بیانیه های خود نسبت به شعارهای ساختارشکنانه ای که بعضا از گوشه و کنار شنیده می شود و البته با کمک صدا و سیما تریبون هم پیدا کرده اند! و همچنین با آگاهی از تاثیر منفی آن بر جنبش سبز تاکید کرده است که :” بعضی از شعارهای معطوف به عبور از قانون اساسی موردسوء ظن مردم متدین ونهادهای سنتی است و متاسفانه باید گفت، گاهی شعارهای افراطی در این زمینه بیشتر از افراط کاری های اقتدارگرایان به جنبش آسیب می رسانند”. موسوی بدون رودر بایستی بر گوشه ای تاریک از برخی موضع گیری ها نور می افکند و اینکه وسط معرکه بحث هایی به میان کشیده شود که با اعتقادات و دین و ایمان مردم ناسازگاری دارد را مشکوک می خواند. واینگونه است که او به حلقه ی وصل جنبش سبز با انقلاب اسلامی تبدیل می شود.

اما این بار فرصتی مناسب در اختیار جنبش سبز قرار گرفته است تا فارغ و رها از دروغ پردازی های رسانه های رسمی و بیرون از قاب سیاه نمای صدا و سیما هر کدام یک رسانه سبز شوند و با سکوت و لبخند و تهیت و سلم و الله اکبر به مردمی که مانند آنان نمی اندیشند، بگویند که جنبش سبز ریشه های خود را در انقلاب ۵۷ می بیند و مطالبات خود را که همانا آزادی ، عدالتخواهی ، ظلم ستیزی و احترام به کرامت انسانی است مطالبه بر حق شهیدان راه انقلاب اسلامی می داند در جست و جوی نورانیتی است که جوانان سال ۵۷ برای آن به خیابانها امدند و با خون خود در ۲۲ بهمن آن را به ثمر نشاندند و این راهی است که در آن هیچ کس شکست خورده نیست بلکه همه ی مردم ایران با هم در آن پیروزند.

ابراهیم مهتاری, سکوت را شکست-تجاوزهای شرم آور جنسی در زندانهای رژیم اسلامی ایران

برای نخستین بار یک روزنامه نگار و یکی دیگر از قربانیان تجاوزهای شرم آور جنسی در زندانهای رژیم اسلامی ایران تابوی سکوت راشکست.
به گزارش لیبراسیون، روزنامه نگار بیست و هفت ساله، “ابراهیم مهتاری”، در گفتگوئی اختصاصی با روزنامه لیبراسیون، با شهامتی قابل تجلیل، تجاوزهای ننگین مأمورین رژیم اسلامی ایران علیه خود را افشا کرد. ابراهیم مهتاری که علاوه بر روزنامه نگاری گاهی مطالبی را در یک وبلاگ (که ترجیح داد نامش را نبرد) از وقایع روز درج میکرد، در تاریخ ۲۰ آگوست (۲۹ مرداد ۱۳۸۸) در یکی از خیابانهای تهران توسط افرادی از امنیت سپاه پاسداران ربوده شد. وی یک بار نیز در اواخر ماه جولای (اواخر تیر ماه) بازداشت شده و به مدت ۹ روز در یک بازداشتگاه نظامی تحت فشار و بازجویی های شدید قرار گرفته بود.
او علت بازداشتش را با بیان این مطلب که هنوز نمیداند صرفا به خاطر درج مطالبی در مورد تقلبهای انتخابات ریاست جمهوری در خرداد ماه بوده و یا اینکه نام او از طریق دیگر دوستان دربندش، برای کم شدن فشارهای بازجویی و شکنجه به صرف نام بردن از اشخاص در اختیار بازجویان قرار گرفته بود، با تردید بیان میکند و این را هنوز برای خود نیز سئوال میداند.
ابراهیم مهتاری در مورد شکنجه هایی که در زندان برای وی به کار بردند گفت: در روزهای ابتدای بازداشت بوسیله کابل برق، باتوم الکتریکی، خاموش کردن سیگارهای روشن بر روی بدن، و ضرباتی با ابزار مختلف بر سر و صورت که باعث جراهت جمجمه سر شده بود، مورد شکنجه قرار گرفتم.
همچنین وی اظهار داشت که در طول مدت ۹ روز بارها در بازداشتگاه با چشمانی بسته توسط افرادی با باتوم به طرز وحشیانه مورد تجاوز جنسی قرار گرفته و در روز نهم با لباسهای پاره و خونی در بلوار فرحزادی در تهران رها شده است. خون ریزی داخلی وی در حدی بود که حتی پلیس و پزشکی قانونی با تأیید حمله صورت گرفته و تجاوز به عنف، آن را ناشی از حمله ارازل و اوباش عنوان کردند.

نامه سرگشاده علی مطهری به میر حسین موسوی

در پی مصاحبه کلمه با میر حسین موسوی،علی مطهری نماینده محترم تهران نامه ای سرگشاده خطاب به نخست وزیر امام نوشت. در راستای اطلاع رسانی و آشنایی با نظر منتقدان محترم ، کلمه متن کامل این نامه را در اختیار مخاطبین قرار می دهد.

متن این نامه به شرح ذیل است:

جناب آقای مهندس میرحسین موسوی

با اهداء سلام ، مصاحبه جناب عالی با پایگاه اطلاع رسانی کلمه که بیشتر به یک بیانیه شبیه است نظر به اینکه در آستانه راهپیمایی ۲۲ بهمن صادر شده است طبعاً هدفدار بوده و دارای آثار عملی مثبت و منفی خواهد بود . لذا مناسب است که این نامه را به صورت سرگشاده بنگارم .

به عقیده اینجانب شما در این بیانیه دردها را خوب بیان کرده اید اما درمان را نه . روح بیانیه و جان کلام شما این است که ما برای اصلاح به میدان آمده ایم نه برای انتقام گیری یا کسب قدرت و یا ویران گری .

این امر می تواند محور وحدت و هدف مشترک اطراف بحران سیاسی کنونی باشد ، خصوصاً که اصلاح مستمر اجتماعی یکی از ارکان تعلیمات اسلامی است که از آن به « امر به معروف و نهی از منکر » تعبیر می شود .

اما این هدف از چه راه بهتر تأمین می شود ؟ شما در بیانیه های خود از قانون گریزی دولت و تمایل آن به استبداد و پاسخگو نبودن آن در مقابل مجلس و قوه قضائیه سخن گفته اید ، همچنان که اشارات و تصریحاتی به خشونت ورزی و کم توجهی مدیران این بحران به حقوق مردم داشته اید . آیا فکر نمی کنید که خاطیان این دو حوزه برای استمرار و توجیه تخلفات خود ، خواهان ادامه وضع موجود هستند و آرامش و وحدت ملی سم مهلک برای آنها است ؟ آیا فکر نمی کنید که وضع موجود ، دست رهبری نظام و بسیاری از مصلحان مجلس و قوه قضائیه را برای برخورد با این خاطیان بسته است ؟

مثلاً در شرایط عادی امکان سؤال از رئیس جمهور درباره برخی قانون گریزیها و رها سازی و لیبرالسیم فرهنگی وجود دارد اما اکنون چون این گونه اقدامات قانونی ، همراهی با سران معترض و موجب تشدید بحران تلقی می شود ، زمینه پذیرش آن در میان نمایندگان مجلس و مردم ضعیف است . ( البته اینها به معنی نفی نقاط مثبت و تلاش صادقانه این دولت نیست .)

پس باید قبول کنید که جناب عالی و جناب آقای کروبی تبدیل به مانعی برای اصلاحات مورد نظر خودتان و بسیاری از دلسوزان انقلاب اسلامی شده اید . اینجانب حدس قوی دارم که اگر رهبر گرانقدر انقلاب خیالشان از ناحیه شما دو بزرگوار راحت شود به سراغ خودکامگی ها و لجاجهای بزرگوار سوم یعنی رئیس جمهور محترم و خطاهای برخی افراطی های مدعی اصولگرایی خواهند رفت . لااقل چندماهی امتحان کنید ، اگر این گونه نبود به راه خود که آن را بی نتیجه و مضر می دانم ادامه دهید .

خودتان در بیانیه آورده اید که حجم اخبار اقتصادی و اجتماعی در مقایسه با اخبار سیاسی اندک است . این جمله مؤیدی است بر مدعای ما که بحران کنونی مانعی است برای ارزیابی و نظارت بر عملکرد اقتصادی و اجتماعی دولت و پاسخگو بودن آن .

در بیانیه شما نکات مثبت و گامهایی به سوی اتحاد و رفع بحران دیده می شود مانند محکوم کردن رسانه های بیگانه ، تبری از شعارهای ضد اسلام و جدا کردن راه خود از راه خارج نشینان از همه مهمتر تأکید بر التزام به قانون اساسی ، گرچه یکی از اصول قانون اساسی اصل ولایت فقیه است و مطابق آن باید در معضلات اجتماعی و سیاسی نظر رهبری را فصل الخطاب بدانیم هرچند قانع نشده باشیم و در بیانیه شما به این اصل توجه لازم مبذول نشده است .

از سوی دیگر بخشی از این بیانیه نشان می دهد که جناب عالی میلی به پایان یافتن این بحران ندارید و مایلید این شعله هر چند کم سوتر همچنان افروخته باشد ، البته به زعم خود برای دفاع از حقوق مردم ، در حالی که با فراهم شدن زمینه مناسب برای قانون گریزی و بسته شدن دست مصلحان قانونی ، حقوق مردم به شکل دیگری پایمال می شود و با بهره گیری دشمنان خارجی از این بحران ، اقتدار نظام اسلامی و منافع ملی نیز آسیب می بیند .

رهبر بزرگوارمان در نطق اخیر خود از اقدامات جناب عالی و جناب آقای کروبی به « غفلت » تعبیر کردند ، همان چیزی که اینجانب در مناظره تلویزیونی به « لغزش سیاسی » تعبیر کردم و برخی بر من خرده گرفتند که کار اینها بالاتر از لغزش بوده است ، در حالی که تعبیر « غفلت » ملایم تر به نظر می رسد . به هر حال اینها علامتهایی است که ایشان به شما می دهند برای تغییر مسیر و تقویت وحدت ملی .

امیدوارم این فرصتها مغتنم شمرده شود و اولین اثر آن این باشد که راه پیمایی ۲۲ بهمن مظهر وحدت ملی و نقطه پایان بحران خود ساخته کنونی باشد . این حادثه مبارک را دور نمی بینم زیرا جناب عالی را پیرو امام علی علیه السلام می دانم . فرضاً در ماجرای اخیر حق تماماً به جانب شما باشد باید مانند امیرالمؤمنین به خاطر حفظ اسلام و وحدت اسلامی از حق خود بگذرید و البته حقوق عمومی در جای خود پیگیری خواهد شد . از جناب عالی با سابقه خوب در انقلاب اسلامی ، این انتظار دور از ذهن نیست .

علی مطهری

۱۳۸۸ بهمن ۱۴, چهارشنبه

گفت و گوی‌ کلمه با میرحسین موسوی پیرامون مسایل مهم کشور

امروز مقاومت مردم میراث گرانبهای انقلاب اسلامی است و عدم سازگاری مردم با دروغ، تقلب و فساد که ما این روزها شاهد آن هستیم به خوبی حضور این میراث را نشان می دهد/در سالهای اول انقلاب اسلامی اکثریت مردم قانع شده بودند که انقلاب همه ساختارهایی را که می توانست منجر به استبداد و دیکتاتوری شود از بین برده است ولی الان چنین اعتقادی نداریم/ امروز هم عوامل و ریشه هایی را که منجر به دیکتاتوری می شود می توان شناسایی کرد/امروز زندانها را پاکترین فرزندان ملت پر کرده اند در حالی که منحرفان واقعی و غارتگران بیت المال در بیرون از زندان ها مشغول جولان هستند/شبی نیست که بنده به امام و شهید بهشتی و دیگر شهیدان عزیز فکر نکنم و با آنها نجوا نکنم که شما چه می خواستید و امروز ما به کجا رسیده ایم/ از همه مشاوران پاک و فداکار و فرهیخته خود که همگی دستگیر شده اند و در محبس عدالت آقایان گرفتارند دفاع نمایم و شرمندگی خود را از اینکه کنار آنها نیستم ابراز کنم/ببینید باسهام عدالت و حقوق بازنشستگان و شیوه غلط اجرای اصل 44 چه بلایی به سر مملکت آورده اند/اقشار مستضعف جامعه که دل در ارزش های اسلامی دارند بالقوه خواستار تحقق اهدافی هستند که جنبش سبز نیز بدنبال آن است/همه ما برای اصلاح به میدان آمده ایم، نه برای انتقام گیری و یا کسب قدرت و یا ویران گری/تلاش برای سوق دادن مردم بسوی شعارهای محدود و از پیش تعیین شده ،اهانت به مردم است/حرکت سبز در هیچ مرحله ای دست از روش های مسالمت آمیز و اخلاقی خود در مبارزه برای احقاق حق ملت دست برنخواهد داشت/این حرکت از انتخاب رنگ سبز رنگ اهل بیت پیامبر به عنوان اسلام رحمانی و دوستی و محبت و وحدت همیشه استفاده کرده است.

کلمه: مهندس میرحسین موسوی در گفت و گویی تفصیلی به ۱۰ سوال کلمه در مورد، اهداف اصیل انقلاب اسلامی، اقدامات قوه قضائیه، عملکرد سوء اقتصادی، بسته شدن فضای رسانه ای کشور، برپایی راه پیمایی و تجمع و برنامه های جنبش سبز پاسخ گفته است.

به گزارش خبرنگار «کلمه»، مهندس موسوی در این گفت و گو که در آستانه ۲۲ بهمن ماه مصادف با سی و یکمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی انجام شد از دست دادن مشروعیت را عامل اصلی فروپاشی حکومت مستبد و منفور شاهنشاهی دانسته است و تأکید کرد که امروز مقاومت مردم میراث گرانبهای انقلاب اسلامی است و عدم سازگاری مردم با دروغ، تقلب و فساد که ما این روزها شاهد آن هستیم به خوبی حضور این میراث را نشان می دهد.

مشروح این گفت و گو را در زیر می خوانید:

در آستانه سی و یکمین سال انقلاب اسلامی هستیم. آیا می توانیم از یادآوری و بزرگداشت روزهای پیروزی انقلاب استفاده ای برای امروز خودمان ببریم؟

در مقدمه لازم میدانم سی و یکمین سال پیروزی انقلاب اسلامی را به همه ملت و به همه خانواده های شهیدان و جانبازان و رزمندگان و ایثارگران تبریک بگویم. تحلیل انقلاب اسلامی هنوز پایان نیافته. هزاران کتاب و مقاله نوشته شده و هنوز هم نوشته می شود. آنچه امروز جالب است که انتخابات اخیر و حوادث بعد از آن دوباره انقلاب اسلامی را در معرض نقد های جدیدی قرار داده است.

بعضی از این نقد ها بیشتر به مشابه سازی گرایش دارند، بعضی از آن ها روی تفاوت ها و مشابهت ها تاکید می کنند و بعضی دنباله ریشه های نهضت سبز در انقلاب اسلامی هستند.به هر حال این نقد ها فوق العاده مفید اند به ویِژه برای نسل جوان که شور اصلی حرکت سبز از آنهاست. عوامل گوناگونی دست به دست هم داد تا با شرکت یکپارچه ملت ما به ویِژه تهیدستان جامعه و رهبری درخشان حضرت امام خمینی(ره) انقلاب اسلامی به پیروزی رسید. مطالب بسیاری در این زمینه می توان گفت ولی آنچه بسیار مفید است همان اول این گفتگو به آن اشاره کنم آن است که در سال ۵۷ همه مردم یکپارچه در صحنه انقلاب بودند.این وحدت در صفوف آنقدر عمیق بود که حتی پادگان های نظامی را در بر گرفت. عکس ادای احترام همافران و افسران نیروی هوایی در۱۹ بهمن ۱۳۵۷ به حضرت امام به عنوان یک سند تاریخی از این نظر اهمیت فوق العاده ای دارد. در روز های منتهی به پیروزی انقلاب ما دو گروه اقلیت و اکثریت در خیابان ها نداشتیم، بلکه به دلیل آنکه حکومت مستبد و منفور شاهنشاهی ریشه های مشروعیت بخش خود را به طور کامل در آن سال ها از دست داده بود حتی در پادگان ها هم زیر پایش خالی شده بود، در آن برهه حتی گروه های شناسنامه دار سیاسی تمایزات خود را از دست داده بودند و از روی رضایت یا عدم رضایت با حرکت توده های میلیونی و شعار استقلال آزادی جمهوری اسلامی همراه شدند.

می توان گفت فروپاشی رژیم شاهنشاهی اجتناب ناپذیر بود؟

رژیم مشروعیت خود را به طور کامل از دست داده بود. البته کشتارهای خیابانی در تسریع این روند نقش عظیم داشت؛ مخصوصا کشتار هفده شهریور تعیین کننده بود. اگر کمی دورتر برویم می توان به قطع و یقین گفت که اگر پهلوی ها به میراث مشروطیت خیانت نمی کردند رژیم شاهنشاهی با اصالت رای مردم و نقشی که قانون اساسی مشروطه بر عهده شاه گذارده بود، می توانست مثل بعضی از کشورها ادامه پید اکند. در این زمینه از همان اول به حکومت پهلوی ها تذکرات جدی داده شد و حتی کسانی مثل شهید مدرس تا پای جان در این زمینه مقاومت کردند. ولی همه این مقاومت ها و تذکرات بی فایده بود و به فاصله کمی از انقلاب مشروطیت نظام استبدادی این بار در شکل شبه تجدد گرایانه باز تولید شد. استمرار نسبتا طولانی پهلوی ها در حکومت نشان می دهد که در انقلاب مشروطیت ریشه های استبداد خود کامگی بطور کامل از بین نرفت و این ریشه ها در قالب های فرهنگی،‌اجتماعی و ساختهای اجتماعی به حیات خود ادامه دادند. بنده یادم هست که رژیم شاه در آن سالها از یک عکس برای تبلیغات بسیار استفاده می کرد و آن عکس یک رعیتی بود که به زمین افتاده بود و کفشهای شاه را می بوسید. این عکس از نظر آنها نشان پیوند شاه و ملت بود و عاقلان البته در این عکس چیزهای دیگری می دیدند.

عواملی که باعث بازتولید رژیم های استبدادی در ایران می شد آیا با انقلاب اسلامی از بین رفته است؟

در سالهای اول انقلاب اسلامی اکثریت مردم قانع شده بودند که انقلاب همه ساختارهایی را که می توانست منجر به استبداد و دیکتاتوری شود از بین برده است و من هم یک نفر از این جمع بودم. ولی الان چنین اعتقادی ندارم. امروز هم عوامل و ریشه هایی را که منجر به دیکتاتوری می شود می توان شناسایی کرد و هم مقاومت در مقابل بازگشت به این دیکتاتوری را که باید گفت مقاومت مردم میراث گرانبهای انقلاب اسلامی است. عدم سازگاری مردم با دروغ و تقلب و فساد که ما این روزها شاهد آن هستیم به خوبی حضور این میراث را نشان می دهد. همان طور که بسته شدن فضای مطبوعاتی و رسانه ای و پر شدن زندانها و کشتن بیرحمانه مردم در خیاباها که به صورت مسالمت آمیز احقاق حقوق خود را خواستارند نشان دهنده حضور ریشه های استبداد و دیکتاتوری باقیمانده از نظام شاهنشاهی است. مردم دنبال آزادی و عدالت هستند و متوجه اند که دستگیری ها و اعدام ها با اغراض سیاسی و در تعارض با قانون اساسی و قوانین رایج صورت می گیرد. آنها از رژیم شاهنشاهی نفرت دارند و در عین حال متوجه اند که با داد و ستدهای بی اهمیت و بدون رعایت مراتب قانونی ممکن است عده ای به کام مرگ فرستاده شوند. تا امام جمعه بی رحمی که همواره از تبعیض و خشونت و تقلب دفاع کرده به قوه قضاییه دستمریزاد بگوید. برای او مهم نیست که شایعات گسترده ای برا ی اعتراف گیری های غیر قانونی وجود دارد و برای او مهم نیست که این افراد ربطی به جریانات انتخابات ندارند . مهم برای او اعدام برای زهر چشم گرفتن است. او از قدرت تکوینی اثربخشی خون بیگناهان غافل است و نمی داند سیل خون شهیدان، رژیم شاه را از بین برد. مردم اعتقاد به استقلال و آزادی و جمهور اسلامی را از انقلاب دارند. همان طور که مقاومت دلیرانه ملت و رزمندگان در هشت سال دفاع مقدس ناشی از همین تغییرات بنیادینی بود که انقلاب اسلامی در روحیه مردم پدید آورده بود. بیاد داشته باشیم که از جنگهای روس با ایران تا آخر دوران شاه در مراحل مختلف بخشهایی از خاک کشورمان در جنگها و بحران ها و بازی های سیاسی توسط همین شاهان از دست رفته بود و دفاع جانانه هشت ساله دفاع مقدس این مدار خطرناک و خار کننده را در هم شکست. اکنون هم در صفوف سبز مردم و مرعوب نشدن آنها و پایداریشان بر سر حقوق خودشان ادامه همان مقاومت دفاع مقدس و همان روحیه آزاد منشانه قوام آمده در سال ۵۷ را می بینیم. از سوی دیگر امروز وقتی دیده می شود که دروغ از سوی دولت و صدا و سیما و روزنامه های وابسته، سکه رایج است؛ وقتی ملت ما می بیند که عملا این نیروهای امنیتی و نظامی هستند که بر پرونده های قوه قضاییه حکم می رانند و در حقیقت این قوه قضاییه است که ضابط نیروهای امنیتی شده است، به این نتیجه می رسیم که ما در اول انقلاب زیاد خوش بین شده بودیم.

بنده امروز به شهادت رسیدن مردانی چون بهشتی و مطهری و دیگر شهدای انقلاب اسلامی را ناشی از ادامه ریشه ها ی استبداد شاهی می دانم که هنوز بطور کامل از کشور ما ریشه کن نشده بود. به همین دلیل بنده اعتقاد ندارم که انقلاب به اهداف خود رسیده است. بزرگداشت دهه فجر که هر ساله برگزار می شود در حقیقت برای هشیاری وبرای تمدید قوا جهت برخورد با باقیمانده ریشه های استبداد است. امروز مردم برای نیل به عدالت و آزادی و حاکمیت مردم بر سرنوشت خود در صحنه حضور دارند و باید بدانیم که ملت ما در این راه صدها هزار شهید داده است.

انقلاب اسلامی حاصل تلاش و از خود گذشتگی عظیم ملت ماست و کمی غفلت و عقب گرد ما را به استبدادی تاریکتر از قبل از انقلاب می برد چرا که استبداد به نام دین، بدترین نوع استبداد است و به عکس آگاهی و ایستادگی بر سر میراث اصلی و آرمانهای انقلاب اسلامی مطالبه جدی آزادی و عدالت ما را از گذشته ای سیاه به آینده ای روشن عبور می دهد و باقیمانده تفاله های خود کامگی را از بین می برد و زمینه را برای زیستن در فضای آزاد توأم با احترام به تنوع و تکثر و آزادی اندیشه ها و کرامت ذاتی انسان فراهم می سازد. بنده اعتقاد دارم، آن قرائت از اسلام که مردم را خس و خاشاک و بزغاله و گوساله می نامد و مردم را قسمت قسمت می کند تا عده ای بجان عده ای دیگر بیفتند، متاثر از فرهنگ شاهنشاهی است. سزاوار بود که قوه قضاییه بجای اعدام چند جوان و نوجوان، که شایعات جدی در مورد نحوه اعتراف گیری از آنها وجود دارد، به این ریشه ها توجه می کرد.

گر چه همانطور که اشاره کردم ما کاملا از قوه قضاییه قطع امید کرده ایم و قوه قضاییه ای که فرزند فرهیخته،‌ آزادیخواه و مومن شهید بهشتی و آزایخواهان دیگر امثال او را زیر عکس پدرش در راهروهای دادسراها می نشاند،‌ خیلی از اهداف تعریف شده انقلاب دور شده است.

امروز زندانها را پاکترین فرزندان ملت پر کرده اند؛ از دانشجویان و اساتید و دیگر اقشار. مطابق فرمول های مندرس شده ای به دنبال پرونده سازی برای آنها هستند با پرونده هایی مالی یا جنسی یا جاسوسی. در حالی که منحرفان واقعی و غارتگران بیت المال در بیرون از زندان ها مشغول جولان هستند. آنها به جای آنکه دنبال جاسوسان واقعی باشند انسان های شریف و مؤمن را به جاسوسی متهم می کنند. جا دارد در اینجا بنده از همه مشاوران پاک و فداکار و فرهیخته خود که همگی دستگیر شده اند و در محبس عدالت آقایان گرفتارند دفاع نمایم و شرمندگی خود را از اینکه کنار آنها نیستم ابراز کنم. این روز ها شبی نیست که بنده به امام و شهید بهشتی و دیگر شهیدان عزیز فکر نکنم و با آنها نجوا نکنم که شما چه می خواستید و امروز ما به کجا رسیده ایم. از مشاوران خود نام نبردم تا احترام خود را به همه زندانیان سیاسی ابراز کرده باشم. ایران نام و فداکاری همه این عزیزان را حفظ خواهد کرد.

آیا از ظهور و بروز روحیه استبدادی در رفتار مسؤلان می توانید مثال بیاورید؟

نفوذ این روحیه و باقی مانده آثار رژیم مستبد تاریخی را در همه جا در کنار روحیه برآمده از آگاهی و آزادگی می توان دید. ولی شاید برترین نمونه را در به هم خوردن روابط منطقی و قانونی ارکان نظام مشاهده می کنیم. الان به طور واضحی دیده می شود که زور مجلس در مواردی که جزء وظایف آن است به دولت نمی رسد. این فقط گفته مخالفان دولت نیست. اصول گرایان منصف و آگاه از این مسئله می نالند. عدم پاسخ گویی در موارد اعلام شده دیوان محاسبات عمومی، روشن نبودن نحوه فروش نفت و شیوه های هزینه کردن آن، بی اعتنایی به برنامه چهارم و ویران کردن دستگاه برنامه ریزی برای فرار از حساب و کتاب و الخ موارد بسیار روشنی از برگشت ما حتی به ماقبل پهلوی ها است. جای دوری نرویم. چند روز پیش بعضی از رسانه ها نقل کردند که وزیری در اعتراض به سوال خبرنگاران در مورد حقوق معلمان گفته است به کسی ربط ندارد که معلمان چقدر حقوق می گیرند و چرا کم می گیرند. شما شبیه این گفته ها را از مسئولان دیگر و همچنین از نیروهای امنیتی می توانید بشنوید.

همچنین در حالی که در مجلس به دلیل جنایات بی سابقه در کهریزک گزارش داده شده است. یکی از مسئولین می گوید مسئله کهریزک بی خود بزرگ شده است. نمونه بارز دیگر این روزها نحوه ارتباط قوه قضاییه با باصطلاح ضابطین خودش است. باید دید قاضی ها فرمان می دهند و تصمیمی می گیرند یا نیروهای انتظامی و امنیتی؟ قوه قضاییه ای که در قانون اساسی به صورتی قوی بر استقلال آن تأکید شده است امروز باید دید که اختیاراتش تا چه حد است؟ تا چه مقدار شأن و منزلت آن مراعات می شود؟ به نظر من یکی از مظاهر بارز ادامه روحیه استبدادی را در مظلوم واقع شدن قوه قضاییه و مجلس می توان مشاهده کرد. آیا امروز قوه قضاییه و قوه مقننه می توانند از همه اختیاراتی که قانون اساسی برای آنها تعیین کرده است، استفاده کنند. مشابهتی که انتخابات ها هم با انتخابات آن دوره پیدا می کند یکی دیگر از این نشانه ها است. شما شیوه رای گیری مجالس اول انقلاب را با الان مقایسه کنید تا ببینید ما به جلو حرکت کرده ایم یا به گذشته؟

از مطالبات همیشگی جامعه که در شعارهای تشکل های سیاسی بازتاب داشته است عدالت اجتماعی، بویژه عدالت اقتصادی بوده است. گاهی دیده شده است که آزادی و عدالت در مقابل هم قرار داده شده اند. میتوان گرایش خاصی را در جنبش سبز تشخیص داد….

مردم در مشروطیت عدالت می خواستند و از دل عدالت، خواست آزادی هم متولد شد تا آنجا که تاریخ اندیشه بشری نشان می دهد خواست عدالت همیشه مطرح بوده است حتی بعضی از حکما و اندیشمندان عدالت را جمع همه فضیلت ها و یا مادر همه فضیلت های دیگر دانسته اند. من گمان نمی کنم که ما مجبور باشیم میان عدالت و آزادی یکی از آنها را انتخاب کنیم. بطور عینی و ملموس شما توجه کنید که خط فقر هشتصد و پنجاه هزار تومانی و وجود توأمان تورم و بیکاری، دارند درخواست آزادی را محدود می کنند.

درست در همین نقطه است که طمع سیطره و مهار خواستهای آزادی خواهانه مردم بروز و ظهور پیدا می کند. در کوچکتر شدن سفره مردم است که توزیع سیب زمینی و اقتصاد صدقه ای برای جلب آرا و خواسته های مردم مورد توجه قرار می گیرد. بررسی وضعیت موجود کشور نشان می دهد که امروز گره خوردن خواست برای عدالت بویژه عدالت اقتصادی با خواست برای آزادی سیاسی یک ضرورت است.

در سالهای قبل از انقلاب، دفاع نیروهای انقلابی و جامعه دانشگاهی از اقشار ضعیف یک اصل بود و متصف بودن به همنشینی باکارگران و حقوق بگیران و اقشار مستضعف یک افتخار بحساب می آمد. به نظر بنده از نکاتی که همه ما باید به ان توجه کنیم حمایت از منافع اقشار زحمت کش است، البته نه برای آنکه از این اقشار به صورت ابزاری استفاده شود بلکه با این قصد که سرنوشت جنبش با سرنوشت همه آحاد ملت بویژه دو قشری که تولید اقتصادی و تولید علمی دارند یعنی کارگران و معلمان ودانشگاهیان گره بخورد. بنده به دلیل آنکه مشکلات حاد سیاسی باعث شده است مشکلات اقشار پایین دست جامعه و حقوق آنان کمتر مورد توجه قرار گیرد، ناراحت هستم. وقتی معیشت مردم سامان پیدا می کند، هم ریشه های آزادی در جامعه عمیق تر می شود و هم وحدت و رشد و شکوفایی مردم بیشتر می شود.

امروز کسانی که مسئول شور بختی مردم و عقب ماندگی ملی ما هستند و کسانی که مسئول تورم و بیکاری و ویرانی اقتصاد کشور هستند، مسئول تعطیلی پروژه های بزرگ و عقب ماندگی ما از رقیبان در منطقه هستند، با تزریق مسکّن ها و سیاست های بی سر و ته ولی عوام فریبانه سعی می کننداز این وضعیت استفاده کنند. کافی است ببینید باسهام عدالت و حقوق بازنشستگان و شیوه غلط اجرای اصل ۴۴ چه بلایی به سر مملکت آورده اند. سرنوشت برنامه چهارم و بودجه سال آینده مایه نگرانی جدی است.

مخصوصا با ندانم کاری هایی که منجر به افزایش خطر تحریم ها شده است. به هر حال باید گفت که اقشار مستضعف جامعه که دل در ارزش های اسلامی دارند بالقوه خواستار تحقق اهدافی هستند که جنبش سبز نیز بدنبال آن است. کسانی که خواستار اجماع ملی برای تغییراند باید بیشتر با اقشار تهی دست گره بخورند و از منافع آنها دفاع بکنند گذشته از آن، امروز به دلیل سرنوشت ساز بودن تصمیمات و سیاست های اقتصادی همه باید به اخبار و تحلیل های اقتصادی حساسیت نشان بدهند. این روزها حجم اخبار اقتصادی و اجتماعی درمقایسه با اخبار سیاسی بسیار اندک است و در این زمینه اطلاع رسانی کمی صورت می گیرد.

عده ای عبور از قانون اساسی را حلال مشکلات کشور می بینند. آیا به نظر شما این راه حل واقعی مسائل ماست؟

انشاالله همه ما برای اصلاح به میدان آمده ایم، نه برای انتقام گیری و یا کسب قدرت و یا ویران گری. راه حل های گذر از قانون اساسی دارای اشکالات فراوان و جدی است. اولین آنها عدم توانایی صاحبان چنین خواسته ای برای جلب نظر اکثریت ملت ماست. بدون جلب نظر این اکثریت و حتی باید بگویم، بدون ایجاد یک اجماع نباید منتظر یک تحول اساسی و معنا دار باشیم. برای همین بعضی از شعارهای معطوف به عبور از قانون اساسی موردسوء ظن مردم متدین ونهادهای سنتی است و متاسفانه باید گفت، گاهی شعارهای افراطی در این زمینه بیشتر از افراط کاری های اقتدارگرایان به جنبش آسیب می رسانند. اینکه شما مخالف خرافه گرایی و تحجر هستید یک خواست خوب و اساسی است.

ولی اینکه وسط معرکه بحث هایی به میان کشیده شود که با اعتقادات و دین و ایمان مردم ناسازگاری دارد، مشکوک است. دلیل بعدی برای ابتر بودن عبور از قانون اساسی آن است که با این راه حل، ما به پرتاب در تاریکی دعوت می شویم. اگر ما این ریسمان اتصال را که حاصل زحمات و تلاش های نسلهای گذشته ماست از دست بدهیم به قطعات ریز ریز بی خاصیت تبدیل خواهیم شد. طبیعی است که دنبال آن رویگردانی عامه مردم از این آشفتگی و حرکت در تاریکی را شاهد باشیم. کسانی که اهداف مبتنی برعبور از قانون اساسی را دنبال می کنند ممکن است امروز بلندگوهای بزرگی را در اختیار داشته باشند ولی در بطن جامعه اهداف آنها با سوء‌ظن جدی روبرو است. مخصوصا که در کنار منادیان عبور از قانون اساسی خواسته و نخواسته آنها بعضی از چهره های منفور شاهی حضور دارند که به صورت فرصت طلبانه ای کینه خود را به مردم و انقلاب به نمایش می گذارند. کسانی که تئوریسین های شاهی را در برنامه های خود علم می کنند ظاهرا یادشان رفته است که مردم حافظه بسیار خوبی دارند. بهرحال هر کس به اندازه وزن اجتماعی خود میتواند انتظار مقبولیت را داشته باشد و نه بیشتر.

شعارهایی امروز مفید است که یا بصورت مشخص به تبیین اهداف جنبش کمک کند و یا همدلی عامه مردم را در کنار نخبگان و طبقات میانه جلب کند.همه باید بدانند که ۲۲ بهمن و انقلاب اسلامی را اکثریت قاطع مردم ما متعلق به صدها هزار شهید می دانند و تاریخ و منش ملت ما با زنجیره ای از این شهدا در شهر و روستا به دیروز انقلاب متصل اند.

هفت ماه برنامه کانال های کشورهای دیگر که متأسفانه به دلیل بستن فضای رسانه ای کشور و انحراف صدا و سیما اهمیت پیدا کرده اند، اثراتی داشته اند. ولی این اثرات ضعیف تر از آن هستند که مردم از منافع ملی خود و خواسته های دینی و تاریخی شان دست بردارن، همچنانکه نباید همچون حربه ای برای اتهام و سرکوب واقعیت های جامعه مورد بهره برداری قرار گیرند. به نظر من تلاش برای سوق دادن مردم بسوی شعارهای محدود و از پیش تعیین شده ،اهانت به مردم است و باید شعارها از بطن حرکت های مردمی و بصورت خود جوش و غیر آمرانه بجوشد. همانطور که در سال ۵۷ شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی به صورت طبیعی از دل مردم جوشید.

آیا صرف تکیه بر قانون اساسی راه را برای آینده نمی بندد؟

بنده جایی گفته ام که قانون اساسی وحی منزل نیست و همانطور که سال ۶۸ یکبار تغییر پیدا کرد می توان با توجه به نیازهای فکری مردم و مطالبات مردم و تجربیات ملی گام های مهمی در جهت کارآمدسازی بیشتر آن برداشت. منتهی باید بداینم که صرف داشتن یک قانون خوب مسئله را حل نمی کند. ما باید به طرف سازو کارهایی حرکت کنیم که امکان نقض و تخطی از قانون هزینه های گزافی برای نقض کنندگان آن در هر سطح و مرتبتی داشته باشد.

به نظر بنده جمهوری اسلامی منهای قانون اساسی بی معنا است، و ما علاوه بر مراقبت جهت عدم نقض قانون اساسی،‌اجرا نشدن و یا کمتر توجه کردن به بخشهایی از قانون اساسی را هم باید نوعی نقض قانون اساسی بحساب بیاوریم. برای همین، خواست اجرای بدون تنازل قانون اساسی یک خواست راهبردی است از طرف دیگر هم به همین دلیل باید به کسانی که علاقه مند به بقای جمهوری اسلامی هستند بگوییم اگر بخشهای قابل ملاحظه ای از قانون اساسی بویژه فصل سوم آن مورد بی اعتنایی قرار گیرد بطور قهری بدیل های دیگری برای نظام ظهور خواهد کرد. همه باید بدانیم، عدم رعایت حقوق اساسی مردم که در قانون اساسی آمده است و هم چنین به رسمیت نشناختن حاکمیت مردم بر سرنوشت خود به ابطال این میثاق ارزشمند ملی خواهد انجامید. به طور مثال آن کسانی که جاسوسی و تجسس را در جامعه تبدیل به یک رویه عادی کرده اند، خواسته و ناخواسته تیشه به ریشه نظام می زنند. آن کسانی که رسانه ها را محدود کرده اند و صدا و سیما را در انحصار خواسته های خود قرار داده اند، به سستی پایه های جمهوری اسلامی کمک می کنند.

در بیانیه شماره ۱۷ اشاره به نهرهایی داشتم که اگر وارد رودخانه گل آلود و طغیانی بشوند می توانند جریان آنرا بتدریج آرام و روشن گردانند. یکی از آن نهرهای روشن می تواند این باشد که رسما اعلام شود که قرار است همه به قانون اساسی برگردیم.

به عنوان سوال آخر در مورد راهپیمایی ها و تجمعات نظرتان را بیان بفرمایید

راهپیمایی و تجمعات مسالمت آمیز، حق مردم است، زنان و مردان و جوانان و میانسالان و سالخوردگان به نظر من مردم در اصل هیچ کینه ای نسبت به نیروهای انتظامی و بسیج ندارند چرا که آنها را نیز از خود می دانند. درگیری موقعی پیش می آید که این نیروها در مقابل حرکت آرام مردم قرار می گیرند از هزاران عکس و فیلم های کوتاه مردمی که درعاشورا و یا روزها ی دیگر گرفته شده می توان فیلم مستندی ساخت تا معلوم شود که درگیری ها و فضای تند دنبال آن چگونه ایجاد شده است. به هر حال انچه توصیه بنده به نیروهای انتظامی و بسیج است، مهربانی و ملاطفت با مردم است و توصیه من به طرفداران جنبش سبز آن است که تمایز خود را با بقیه مردم، چه کم و چه زیاد ،کم کنند. این نهضت از میان مردم برآمده و متعلق به مردم است. همه به شدت باید مراقب اعتقادات، مقدسات و عرف و هنجارهای جامعه باشند. اما هدف نهایی خودمان را درهیچ مرحله ای نباید از یاد ببریم و آن ساختن ایرانی پیشرفته و مستقل و آزاد و متحد است. این هدف تنها با همکاری همه زنان و مردان و همه اقشار ملت و همه اندیشه ها و سلیقه ها امکان پذیر است. جا دارد بگویم، وقتی می گوییم ایران باید همه ایرانیان داخل و خارج علاقمند به اعتلای این سرزمین و فرهنگ دیرینه و باورهای دینی، آسمانی و رحمانی آن را در نظر بیاوریم و انشاالله حرکت سبز در هیچ مرحله ای دست از روش های مسالمت آمیز و اخلاقی خود در مبارزه برای احقاق حق ملت دست برنخواهد داشت. این حرکت از انتخاب رنگ سبز رنگ اهل بیت پیامبر به عنوان اسلام رحمانی و دوستی و محبت و وحدت همیشه استفاده کرده است. جنبش سبز به کرامت ذاتی انسانی و حق تنوع عقاید و اندیشه و آزادی بیان احترام می گذارد و از همه جنبش هایی که اهداف آنها بهروزی و رشد ملت و تضمین حقوق شهروندی و آزادی های اساسی ملت ما و نیز عدالت اجتماعی است استقبال می کند و آنها را از خود جدا نمی داند.

آیا شما نماینده و سخن گویی در خارج دارید؟

در جنبش سبز هر شهروند یک رسانه است و راه سبز هیچ نماینده و سخن گویی در خارج ندارد. یکی از زیبایی های فضای سبز آن است که همه حرفهای خود را می زنند و این حرکت در یک فضای تعامل گسترش می یابد. بنده هم به عنوان یک همراه نظرات و پیشنهادات خودم را در این فضا مطرح می کنم.

گاهی در سایتها و فیس بوک و نظایر آن از شما نقل قولهایی می شود. تا چه اندازه این مطالب مورد تأیید شماست؟

مطالب بنده با امضاء و در سایتهای محدودی منعکس می شود و من وبلاگ شخصی و امثال آن ندارم. نقل قولهایی که اشاره کردید از جمله عوارض اجتناب ناپذیر فضای مجازی است و ارتباطی با من ندارد.