کلمه:علی مطهری محدود شدن فضای سیاست را به اظهارنظر چند تن از میانهروها جریان راست را خواست مردم میداند و در تشریح چگونگی فراهم شدن این بسته میگوید فضا برای اظهارنظر آنچنان تنگ شده که نمایندگان از هراس از دست دادن جایگاهشان در حوزههای انتخابیه مخالف نظر استانداریها عمل نمیکند.
علی مطهری که هماکنون در راس چهرههای منتقد دولت سعی در یافتن راهحلی برای پایان دادن به مناقشات اخیر است، شفافسازی و روشنگری را در فضای سیاسی کشور وظیفه میانهروها و چهرههای معتدل نظام میداند که هنوز در بین مردم دارای جایگاه و احترام هستند.
مدتی است که میانهروهای جریان اصولگرا به عرصه سیاست بازگشتهاند ورود این طیف فکری به حوادث اخیر را چگونه ارزیابی میکنید؟
در کنار اینکه عقیده دارم میانهروها وظیفه دارند در شرایط فعلی زمام امور را در دست بگیرند معتقدم که این خواست مردم بوده است که معتدلان نظام در عرصه سیاست حضور جدیتری داشته باشند. مردم خواهان عدالت و باروری ارزشهای اسلامی هستند و همین دلیل هم در راهپیماییهای اخیری که انجام شد به عرصه آمدند ما نباید حضور آنها را در راهپیمایی اعتراض لحظهای به حساب هوادارای از دولت یا جناح خاص بگذاریم بلکه مردم به این دلیل به عرصه آمدند تا هواداری و اعتقاداتشان به نظام اسلامی و ولایت فقیه را اعلام کنند، مردم دریافتهاند که خواستههایشان در دست هیچ یک از تندروهای جریانهای سیاسی مطرح کشور نیست لذا تندروها نباید حضور مردم را در راهپیماییهای اخیر به نام خود بزنند.
نقش میانهروها در شرایط فعلی کشور چیست و آنها چگونه میتوانند به تلطیف مناقشات سیاسی کمک کنند.
میانهروها و چهرههای معتدل به خوبی میدانند که درد و خواست مردم در جنجالها و جدالهای سیاسی نیست و به همین دلیل مردم از آنها در شرایط فعلی استقبال میکنند و خواستار وساطت آنها در مناقشات اخیر هستند تا هر چه زودتر بساط و سایه هیاهوی اخیر از زندگی آنها کنار رود و شرایط به وضعیت نرمال و مطلوب آنها برسد، میانهروها نیز در این شرایط باید با دقت و بدون جانبداری از جریان خاصی در جهت منافع مردم و مصلحتهای نظام برای حل مسائل اخیر تلاش کنند،تشریح دقیق و واقعی مسائل، پردهبرداری از حوادث اخیر و افشای پشت پردههای سیاست برخی گروهها و اقدامات گروههای ذینفوذ در مسائل اخیر میتواند مهمترین نقش میانهروها برای آگاهی مردم و ممانعت از سوءاستفاده جریانهای سیاسی باشد.
میانهروها وظیفه دارند همانطور که میرحسین موسوی و مهدی کروبی را به عنوان محرک و پشتیبان ناآرامیهای اخیر به مردم معرفی میکنند اعلام کنند که بستر ناآرامیهای سیاسی اخیر در سخنان بیپرده محمود احمدینژاد در مناظرههای انتخاباتیاش بود به عقیده بنده میانهروها در حال حاضر موظفند که چهرههای اصلی مناقشات را به مردم معرفی کنند و مانع سوءاستفاده جریانهای خاص از نیازها و احساسات آنها شوند.
مدتی است که صاحبنظران شاخص اصلاحطلب و اصولگرا به حاشیه رفتهاند و ترجیح دادهاند در قبال مسائل اخیر سکوت کنند علت این دو را چه میدانید؟
این دو میتواند دلایل مختلفی داشته باشد اما به عقیده من این خواست مردم است که برخی چهرهها که زمانی در مورد کوچکترین مسائل و مباحث نظام موضعگیریهای تند و تیزی میکردند امروز سکوت کردهاند چراکه اعلام مواضع آنها به طور قطع در روزهای اخیر به سردی از سوی مردم استقبال میشد، شرایط و جو سیاسی فعلی کشور به گونهای است که مردم را طالب حقیقت و عدالتخواهی کرده است مردم میخواهند، افراطیگریها پایان یابد و مسائل و دغدغههای آنها مورد توجه نظام قرار گیرد مردم ما به ولایت فقیه و جمهوری اسلامی معتقدند و در کنار پذیرش این اصولخواهان اصلاحاتی در امور هستند که باید موشکافانه و با دقت به آنها پرداخت و به این خواستهها پاسخ گفت.
پس میتوان گفت که علت ورود میانهروها به فضای سیاسی اخیر کشور شنیدن داد مردم از سوی آنهاست؟
بله همینطور است مردم شاید علائق سیاسی خاصی داشته باشند اما مهمتر از علائق آنها میل عدالتخواهی مردم است مردم به دنبال عدالت و برقراری آن در جامعه اسلامی هستند مردم خواهان بارور شدن ارزشهای اسلامیاند، مردم مشکلی با نظام اسلامی یا اصل ولایت فقیه ندارند اینها اطلاعات غلطی است که به مردم داده شده است.
بهرغم اینکه میرحسین موسوی و مهدی کروبی گاهی اوقات با صدور بیانیههایی مواضعشان را اعلام میکنند اما محمود احمدینژاد ماههاست که از عرصه مناقشات پس از انتخابات پا پس کشیده و میدان را به حامیانش داده است ارزیابی شما از این غیبت سیاسی احمدینژاد چیست؟
به عقیده بنده این امر ناشی از هوش زیاد و زیرکی محمود احمدینژاد است. احمدینژاد همانطور که در مناظرههایش نشان داد که فرد زیرکی است و با بهرهگیری از هوش قابل توجهش میتواند چه واکنشهای نشان دهد هماکنون عرصه را به حامیان تندرو واگذار کرده و طرف درگیری معترضان را به جای شخص خودش به سمت بزرگان نظام سوق داده است این در حالی است که همانطور که گفتم مردم هیچگاه با ولایتفقیه و اسلامی بودن نظام مشکلی نداشتهاند.
آقای احمدینژاد آنقدر هوشمند است که برای حذف رقبایش از عرصه سیاست حتی از خوش هم مایه نمیگذارد و درگیری با آنها را به سطح بالاتری از خود سوق داده است.
با توجه به این تحلیل شما میتوان گفت که ورود تندروهای جناح راست و موضعگیری آنها به نفع احمدینژاد اقدامی برای پرکردن جای خالی احمدینژاد در نبرد سیاسی با رقبای انتخاباتیاش است.
بله، احمدینژاد دقیقا میداند که باید در این مناقشات سیاسی چگونه پنهانکاری کند که از گزند اتهامات سیاسی در امان بماند، همانطور که میدانید احمدینژاد رئیس شورایعالی امنیت ملی است به این معنا که ریاست شورایی را بر عهده دارد که امنیت کشور و چگونگی برقراری آن تحت اختیار اوست و او باید در مورد تمامی دستگیریها، درگیریهای سیاسی نحوه برخورد با بازداشتشدگان، ترور و کشته شدن برخی افراد در حوادث اخیر، مرگ برخی بازداشتشدگان در بازداشتگاهها حوادث کهریزک و غیره و غیره پاسخگو باشد، مسوولیت او در شورایعالی امنیت ملی خیلی گسترده و تاثیرگذار است لذا اوست که در این امور نمایندگانش را مسوول کرده و به صورت پنهانی مدیریت کنترل حوادث اخیر را در دست گرفته است. اما در مقابل نهتنها در این باره کوچکترین اطلاعرسانی نکرده است بلکه زیرکانه پای خود را از حوادث اخیر بیرون کشیده و به گونهای وانمود میکند که گویی حوادث اخیر برایش اهمیتی ندارد و نمیخواهد وارد مناقشات اخیر شود.
لازم است اشاره کنم که در اینجاست که نقش میانهروها برای پاسخگویی به روحیه عدالتطلبی یا عدالت خواهی مردم اهمیت مییابد چرا که وظیفه میانهروهاست که با تشریح امور و ارائه اطلاعات به مردم سطح آگاهی آنها را افزاش دهند تا حقیقت و واقعیات امور روشن شود.
فضایی ایجاد شده که اگر صاحبنظران موضعی معتدل برای برقراری سازش سیاسی اتخاذ میکنند متهم به جانبداری از آشوبهای اخیر میشوند به عنوان مثال حامیان احمدینژاد نامه محسن رضایی در حمایت از بیانیه موسوی به رهبر معظم انقلاب را با بیانیههای موسوی و کروبی محصول برنامهریزی شده یک مرکز مشترک دانستند، این اقدام تندروها را هم در همین راستا میدانید؟
دقیقا همین طور است تندروهای حامی دولت به گونهای در موضعگیریها ورود پیدا میکنند که با اتهاماتشان به افراد دیگر آنها را دستنشانده ضدانقلابها یا در خوشبینانهترین حالت مدافع مخالفان نظام یا همان معترضان به نتیجه انتخابات میدانند همین دو سبب شده تا افراد در موضعگیریهایشان محتاطانهتر شوند و کمتر در رسانهها به شفافسازی امور بپردازند. در مواردی ما شنیدهایم که روی نمایندگان شهرستانها از طریق استانداریها و معاونتهای سیاسی استانها به قدری فشار وارد میشود که نماینده ترجیح میدهد برای حفظ جایگاهش در استان و حتی مجلس سکوت را بر اعلام نظر ترجیح دهد این تند شدن فضا برای اظهارنظر حقیقی تلخ است و نتیجه هم همین میشود که میبینید همه مسائل درهالهای از ابهام فرو میرود.
آیا این فشارهایی که اشاره کردید باعث میشود که آرای نمایندگان در مورد طرحها و لوایحی که مربوط به مسائل اخیر است مانند طرح حامیان احمدینژاد برای کوتاه شدن زمان اطاله دادرسی از ۲۰ روز به ۵ روز تحتالشعاع قرار گیرد؟
بعید میدانم که این طور باشد چرا که آرای مجلس مخفی است و کسی نمیتواند در آن دخالت کند، فشارهای این گروه بیشتر جنبه قدرتنمایی سیاسی دارد. آنها میخواهند با گرفتن قدرت بیشتر رقبایشان یعنی موسوی، کروبی و خاتمی و غیره را از صحنه سیاست حذف کنند این پروژه جدید آنهاست و در راستای آن تلاش میکنند.
آیا حذف سران اصلاحات از صحنه سیاست باعث ابقای این گروه در حاکمیت میشود؟
بعید میدانم آنها فقط خواستار ابقایشان در حاکمیت باشند همانطور که شاهدید حامیان این طیف یک روحیه دیکتاتوری دارند و واقعا به دنبال دیکتاتوری در کشور هستند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر